عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
هرکه دارد مظهرم همراه خود
اوشود منعم زجود شاه خود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش
خاص از بهر زکات جاه خود
گمرهی را تو مران از راه خود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت
سالها در بند وصل ماه خود
شاهمات و مات شاهنشاه خود
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹
بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود
بردش به بند خانهٔ زلف سیاه خود
از راه نارسیده شهنشاه عشق او
عالم به باد داده ز گرد سپاه خود
گردید عام نشاء عشق آن چنانکه یافت
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰
سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگاه خود
فغان کز چشم او آخر فتادم از گناه خود
نمیدانم چرا برداشت از من سایهٔ رحمت
سهی سروی که دارد عالمی را رد پناه خود
کشد شمشیر و گوید سر مکش از من معاذالله
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲
یک ره سؤال کن گنه بیگناه خود
زین چشم پر تغافل اندک گناه خود
زان نیمه شب بترس که در تازد از جگر
تا کی عنان کشیده توان داشت آه خود
دادیم جان به راه تو ظالم چه میکنی
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴
ندانستی گرم شاد از نگاه گاه گاه خود
چرا یکباره ام محروم کردی از نگاه خود
رقیبم در بهشت وصل و من در دوزخ هجران
نمی دانم ثواب او نمی یابم گناه خود
کشم گر آه گرمی سوزد آهم چرخ را دانم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۳ - مناجات
مکن ناامیدم ز درگاه خود
که آتش به عالم زنم ز آه خود
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۱۶ - نامه نوشتن ابراهیم به مصعب
که را دانی اندر جهان شاه خود؟
که را دشمن دین و بد خواه خود؟
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۵ - در خشم شدن بهمن شاه به رستم و پاسخ رستم بر وی
که خونْمان بریزی به دلخواه خود
نشانی بر ایوان و خرگاه خود