بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
بود دربغداد شیخی نیک رای
خلعت عرفان گرفته از خدای
بود زاهد درورع پیچیده بود
نقطهٔ دیدار معنی دیده بود
در علوم فقه و اندر علم حال
بود سرور بر همه اهل کمال
گرچه دایم داشت درخلوت نشست
ناگه او را میل سیری داد دست
اوبگرد شهر اندر سیر بود
بر در یک خانهٔ بنشست زود
خواست شیخ از مردم آن خانه آب
پیشش آمد دختری چون آفتاب
همچو حوران بهشتی تازه روی
جام آبی داشت در کف مشکبوی
آب را بستاند و بروی چشم دوخت
آب آتش گشت و او را زود سوخت
رفت از دست و به عشقش عقل داد
ای مسلمانان ز روی خوب داد
گشت پیدا ناگه آنجا باب او
شیخ را چون دید گفتش کی نکو
لطف کن در کلبهٔ روشن درآ
تا بگیرد کلبهٔ مسکین ضیا
شیخ با خواجه درون خانه شد
رفتنش مقصود آن جانانه شد
شیخ از فرزند چون پرسید ازو
خواجه گفت ای نیکخوی نیک جو
دختری دارم که آورد آب را
او وداعی کرده شبها خواب را
ذوق ارباب صفا دارد بسی
در عبادت نیست مثل او کسی
گفت شیخ ای خواجهٔ نیکو سرشت
گر تو داری ذوق رضوان بهشت
دخترت را در نکاح من کنی
خانهٔ خود را بدین روشن کنی
گفت شیخا او ترا خود بنده است
اوبنور معنی تو زنده است
پس نکاحش کرد و تسلیمش نمود
زانکه آن دختر دل ازوی برده بود
بود آن خواجه بسی منعم بدهر
مال و نام او گرفته شهر شهر
خانهها از بهر شیخ آباد کرد
شیخ را از جاه و دنیا شاد کرد
گفت من دارم توّقع از کرم
زود اندازی ز دوشت خرقه هم
پس بپوشی خلعتی خوش با صفا
دوراندازی ز بر این ژنده را
چون شنید این شیخ گفتش مرحبا
رفت درحمّام و پوشید او قبا
چونکه شب آمد درون خانه شد
بر سر مشغولی شیخانه شد
گفت سویم آورید آن خرقه را
زآنکه بی آن نیست ذکر از من روا
ناگه آوازی شنید او از آلاه
کی بیک دیدن برون رفته ز راه
چون نظر کردی بسوی غیر ما
خرقهٔ ظاهر کشیدم بر ملا
گر بیندازی نظر دیگر نهفت
خلعت باطن ز تو خواهم گرفت
چون نظر افتاد سوی دیگرت
خرقهات بیرون فکندم از برت
گر کنی تو یک نظر دیگر به غیر
میفرستم زودت از مسجد به دیر
از مقام آشنائی رانمت
پس بدار بینوائی خوانمت
گر نظر اندازی یکبار دگر
من روان اندازمت اندر سقر
هرکه او در غیر حق دارد نظر
او به باغ خلد کی یابد مقر
پس طلاقش داد و آمد در خروش
گشت او بار دگر پشمینه پوش
گر همی خواهی که ایمان باشدت
بهرهای از نور عرفان باشدت
تو نظر بر پشت پای خویش دار
پس بذکر و فکر او دل برگمار
تو بعزَّت نه قدم در کوی دوست
تاکه ره یابی تو در پهلوی دوست
تو نظر در روی درویشان فکن
تا که مقبول نظر گردی چو من
تو نظر داری خود از درّ یتیم
لیک اندازی نظر را تو ز بیم
بیم را بگذار و دل برکن زشرّ
تا شوی در ملک جان صاحب نظر
عاشقان را خوف نبود در جهان
چشم باطن برگشا این را بدان
پاکبازان را نباشد بیم جان
مست جانان را نباشد بیم جان
من نظر بازم بسوی یار خویش
زآنکه این بینش ازو دیدم زپیش
هرنظر را بینش دیگر بود
هر دلی را دانش دیگر بود
هرکسی را در نظر نوری دهند
گر بهشتی شد باو حوری دهند
هرکه حق جوید بیابد دوست را
غیر این معنی نباشد پیش ما
رو تو بین حق را بچشم سرعیان
تا شود روشن بتو سرّ نهان
رو تو حق بین باش و با حق گوی راز
همچو شمعی باش پیشش درگداز
دیدهٔ خود را تو در معنی گشا
تا شوی در معنی ما آشنا
رو نظر را بر رخ دانا فکن
و از زبان او شنو نطق سخن
رو نظر را در حقیقت تو بباز
تا شود باب ولایت بر تو باز
رو نظر بند از تمام خلق عام
تا نیفتی همچو نادانان بدام
دام نادانان تصرّف در جهان
این به پیش جمله دانایان عیان
رو گذر کن تو ازین دام بلا
تا شوی پاک و لطیف و با صفا
هرکه ازدام بلا پرهیز کرد
او قلم را بهر مظهر تیز کرد
او نوشت این مظهرم را بهر خود
تا بگیرد در ولایت شهر خود
شهر ما را نام باشد علم دوست
علم یار ما چو روی او نکوست
جوهر انسان رخ نیکو بود
هرکه نیکو روست انسان او بود
روی نیکو باطن روشن بود
خود بهشت دانشش گلشن بود
اصل معنی دوری خلقان بود
هرکه جست از مردمان انسان بود
دوری خلقان ترا واصل کند
نور عرفان در دلت حاصل کند
دور از خلقان ببینی دوست را
همچو حبّه دور گردان پوست را
تو به دانایان قرین شو همچو من
زآنکه بر دانا شود روشن سخن
پیش دانا علم باشد صد هزار
پیش نادان جهل باشد بیشمار
پیش دانا علم معنی خواندهام
بر دو عالم اسب دولت راندهام
من ز دانایان معنی بهرهمند
من به فتراک معانی در کمند
من ز دانا نور معنی دیدهام
گل ز بستان معانی چیدهام
پیش دانایم کتاب دید او
پیش دانایم همه توحید او
پیش دانا علم پنهان خواندهام
علم صورت پیش نادان ماندهام
پیش دانا نیک باشد قهر او
پیش دانا شهد باشد زهر او
پیش دانا در نظر باشد هم او
پیش نادان مختصر باشد هم او
پیش دانا خود نظر بر او کنم
پیش نادان خود حذر از او کنم
پیش دانا معنی قرآن عیان
پیش نادان معنی قرآن نهان
پیش دانا صورت دلدار ماست
پیش نادان خود همه انکار ماست
پیش دانا عزّت و شاهی بود
پیش نادان جمله گمراهی بود
پیش دانا علم فقر است و فنا
پیش نادان جمله مکر است و دغا
پیش دانا گر روی انسان شوی
پیش نادان مردهٔ بیجان شوی
پیش دانا عشق رهبر آمده
پیش نادان عقل پی برآمده
پیش دانا صورت دنیا هبا
پیش نادان حیفهٔ دنیا عطا
پیش دانا قوت روح از ذکر حی
پیش نادان نام آن کاووس کی
پیش دانا خود شراب از عشق نوش
پیش نادان روی خود در فسق پوش
پیش دانا جمله مشکل حل شود
پیش نادان کار تو مهمل شود
پیش دانا سر بنه تا سر شوی
پیش نادان چند بر منبر شوی
پیش دانا علم بهتر آمده
پیش نادان جهل سرور آمده
پیش دانا صورت زیبا نکوست
پیش نادان جیفهٔ دنیا نکوست
پیش دانا جمله مشکل حل شود
پیش نادان کار تو مهمل شود
پیش دانا علم سبحانی بود
پیش نادان ظلم سلطانی بود
پیش دانا عدل و انصاف کرم
پیش نادان بخل باشد محترم
پیش دانا دین حق باشد تمام
پیش نادان خود نباشد جز ظلام
پیش دانا خوان تو مظهر را بدهر
پیش نادان رو تو بردارش بقهر
پیش دانا جوهر ذات آمده
پیش نادان شعر و ابیات آمده
هرکه مظهر را بخواند در بلا
آن بلا گردد به پیش او هبا
هرکه دارد مظهرم همراه خود
اوشود منعم زجود شاه خود
هرکه خواهد پیر و شیخ راهبر
جوهر و مظهر بجوید در بدر
چون بیابد باب جنّت یافته
معنی قرآن بعصمت یافته
معنی قرآن احادیث نبی
جملگی ثبت است دروی بس جلی
پیش دانا مرتضی باشد امام
پیش نادانان چگویم والسّلام
پیش دانا او امام راستی
پیش نادان دون نوخواستی
پیش دانا مرتضا ایمان بود
پیش نادان غیر او آنسان بود
پیش دانا صورت و معنی ازوست
پیش نادان حیرت این گفتگوست
پیش دانا خرقه مستی بود
پیش نادان دیدن هستی بود
راهبر در راه احمد مرتضی است
غیر او رهبر نمیدانم کجاست
گر توداری غیر این ره بیرهی
همچو حیوان اوفتاده در چهی
جمله یاران دیدهاند این راه را
خواندهاند ایشان کلام الله را
تا کلام الله را دانستهایم
معنی آن را بجان پیوستهایم
گر تو غیر از وی بگیری رهبری
در جهان باشی تو کمتر از خری
گر همی خواهی که معنی دان شوی
در معانی جامع قرآن شوی
رو براه حیدر کرّار تو
تا شوی از عمر برخوردار تو
رو براه مرتضی کو رهنماست
در معانی مظهر نور خداست
او بحکم حق ترا باشد ولی
گر ندانستی تو بیشک جاهلی
او تمام اولیا را سر بود
او بشهر علم احمد در بود
خود از او اسرار گشته آشکار
خود از او عطّار گشته راز دار
خود ازو عطّار این اسرار یافت
خود ازو عطّار این گفتار یافت
خود ازو عطّار گشته سربلند
خود ازو عطّار صید این کمند
خود ورا عطّار مدّاح آمده
او درین کشتی چو ملّاح آمده
ای ترا عطّار سلطان خوانده
در معانی تاج ایمان خوانده
ای ترا عطّار مظهر خوانده
در معانی سرّجوهر خوانده
ای تو را عطّار دیده در یقین
ای ترا عطّار خوانده علم دین
ای ترا عطّار جان بازآمده
در حقیقت صاحب راز آمده
ای ترا عطّار منصور دوم
گشته در جویائی ذات تو گم
ای ترا عطّار جویا آمده
از عدم بهر تو پیدا آمده
تا بگوید آنچه او نشنیده است
تا بگوید آنچه در دین دیده است
تا بگوید آنچه از حق آمده است
در معانی عین مطلق آمده است
تا نماید راه حق را از عیان
تا دهد او سوی معنی ها نشان
خود ترا عطّار در توحید دید
از تو او اسرار معنیها شنید
تا نماید راه احمد را بخلق
او برد زنّار ما را زیر دلق
او درآرد روح و معنی را بجان
او دمد صور حیات جاودان
آنچه او گفته است تو کی گفتهٔ
ره که او رفته است تو کی رفتهٔ
سالک واصل که باشد یار او
هر دو عالم نقطهٔ پرگار او
یار معنیّش محمد آمده
غیر شرع او همه رد آمده
خود زآدم تا بایندم مثل او
من ندیدم سالکی در گفتگو
گفت این مظهر که تا واقف شوی
بر طریق راستان منصف شوی
هرکه او منصف بود شرع آن اوست
علم معنی نامهٔ دیوان اوست
در طریقت خواندهام آن نامه را
در حقیقت راندهام آن خامه را
خود حقیقت سرّ درویشان بود
خود طریقت شیوهٔ ایشان بود
رو بکن بر شاه درویشان سلام
تا بگیرد علم معنیات نظام
ظاهر و باطن به شاهت راست کن
نورایمان را ز حق درخواست کن
نور ایمان روی اودیدن بود
صدق ایمان کوی او رفتن بود
چون نداری صدق ایمان نیستت
خود طریق شاه مردان نیستت
از جهان آزاد و فردند ای پسر
دستشان باشد بمعنی در کمر
چون نیابی پیش مقبولان قبول
چند گردی گرد هر دربوالفضول
گرد درها خود همی گردی چو سگ
تا بگیری لقمهٔ نانی به تک
خود زبهر دانشت این سیر نیست
اصل معنیّت یقین برخیر نیست
علم بهر منصب و مالت بود
نه ز بهر عقبی و حالت بود
علم بهر آنکه بالا بگذری
یا ز اوقاتی ته نانی خوری
بهر این مردود گشتی ای فقیه
اسم تو در ملک عقبی شد سفیه
ای ز بهر لقمهای بیجان شده
در تمام عمر سرگردان شده
ای ز بهر لقمهای سر باخته
بهر دنیا دین خود در باخته
ناتوانی کو بدنیا دل نهاد
دنیی وعقبیّ خود بر باد داد
خویش را از بهر منصب خوار کرد
باطن خود را چو سگ مردار کرد
کوش در ابیات من گر واقفی
عاقبت را کن نظر گر عارفی
شرم از حق دار ای رسوای دین
تا بکی باشی چو گربه در کمین
شرم دار از فشّ و دستار بزرگ
در جهان تا کی دوی مانند گرگ
گشتهای مانند گرگان پنجه زن
تا خوری مرداری ای پرورده تن
چند بهر خانهٔ تن در جهان
زار گردی گه به این و گه به آن
سودی کی باشد ترا زین ای پسر
عاقبت ازخانه گیری راه در
خود از آن در سوی گورستان روی
بیشکی درگور بی ایمان روی
هرکه او در گور بی ایمان رود
بی شکی او در وادی شیطان رود
جای شیطان در سقر باشد بدان
در سقر او را مقرّ باشد بدان
هر که این قول صوابم بشنود
یا باین اسرار نیکو بگرود
او ز شیطان و جهنّم فارغ است
زندهٔ باشد که از غم فارغ است
او وجود خویش را احیاء دهد
خویش را بر تخت جنّت جا دهد
او بشرع مصطفی کامل شود
او بنور اولیا قابل شود
او بفرقان معانی سر شود
او ز اکسیر ولی چون زر شود
او درآید در طریق انبیا
راه بین گردد بنور اولیا
در طریق اولیا او رهرو است
راه تقلیدی به پیشش یک جواست
راه تقلیدی به پیش شیخ مان
تو براه عارفان رو در امان
شیخ ظاهربین چو خودبین گشته است
از قدم تا فرق سرگین گشته است
شیخ ظاهربین که چَهها ساخته
جمله خلقان رادر آن انداخته
شیخ صورت بین که او اندر جهان
ساخته ویران هزاران خانمان
خویش را در زهد داند کاملی
تا بدام او در افتد جاهلی
حیله و مکر و دغا در شأن اوست
جیفهٔ دنیا همه ایمان اوست
رو اگر مردی تو ترک این بکن
غیر اینم نیست در معنی سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زندگی شیخی نیکو اشاره میکند که در بغداد میزیست و دارای بینش عمیق عرفانی و دینی بود. او ابراز میکند که این شیخ، با وجود زهد و دوری از دنیا، به عشق زیبایی دختری از طریق آبی که از او میگیرد، دچار شیدایی میشود. در ادامه، شیخ به خواجهاش پیشنهاد میدهد که دخترش را به همسری او درآورد و خواجه نیز با رضایت این موضوع را قبول میکند.
شاعر به بیان اهمیت نور باطن و عرفان نسبت به ظواهر دنیا میپردازد و میگوید که انسان باید با دعا و ذکر به حقیقت خداوند نزدیک شود و از دنیا و مادیات دوری کند. او همچنین تأکید میکند که هر کسی که در جستجوی حق باشد، باید به دل خود توجه کند و در پی عشق الهی باشد تا به سعادت واقعی دست یابد.
در نهایت، شاعر اهل علم و دانایی را ستایش میکند و از تکیه به ظواهر و دنیا پرستی انتقاد مینماید، و بر این باور است که انسان باید راه حقیقی را جستجو کند و از گمراهی پرهیز کند.
هوش مصنوعی: در بغداد، شیخی با اندیشهای نیک وجود داشت که بخششی از عرفان را از خداوند دریافت کرده بود.
هوش مصنوعی: زاهد در ظاهر خیلی موقر و متین بود، اما در باطن و درک عمیق معنای زندگی، به نقطهچشمی رسیده بود که حقیقت را به خوبی میدید.
هوش مصنوعی: در دانش فقه و در علم حال، او بر همه افراد دارای کمال برتری دارد و مافوق آنهاست.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او همیشه در تنهایی و خلوت خود نشسته بود، ناگهان تصمیم گرفت که بیرون برود و به جستجوی چیز جدیدی بپردازد.
هوش مصنوعی: مردی گردشگر در شهر بود و در حین گشت و گذار، به سرعت در جلوی یک خانه نشسته بود.
هوش مصنوعی: شیخ از مردم آن خانه خواسته بود که آب برایش بیاورند و در این میان دختری که زیباییاش مانند آفتاب است، پیش او آمد.
هوش مصنوعی: زنی مانند حوران بهشتی و زیبا، در دستش جام آبی داشت که بوی مشک پخش میکرد.
هوش مصنوعی: آب را از او میگیرد و به او نگاه میکند. آب به آتش تبدیل میشود و او را سریعاً میسوزاند.
هوش مصنوعی: او از دست رفت و برای عشقش عقل و فهمش را فدای زیباییاش کرد. ای مسلمانان، به خاطر چهره زیبا، عقلش را از دست داد.
هوش مصنوعی: ناگهان در آنجا شیخ را دید و به او گفت: «کی نکو» یعنی چه کسی نکو است؟
هوش مصنوعی: لطفاً به کلبهٔ ساده و نورانی من بیا تا روشنیات باعث نورانیتر شدن این کلبهٔ فقیر شود.
هوش مصنوعی: شیخ درون خانه با خواجه نشسته است و رفتن او به جایی به خاطر آن محبوب و دوستداشتنی است.
هوش مصنوعی: وقتی شیخ از پسرش پرسید، آن جوان به او گفت: ای نیکوکار، تو فرد نیکو و جستجوگری هستی.
هوش مصنوعی: دختری دارم که آب را به وداع میگیرد و شبها خواب را ترک کرده است.
هوش مصنوعی: ذوق و شوق کسانی که به خداوند عشق میورزند و در عبادت از خود احساس شادی و سرور میکنند، بسیار زیاد است و در این میان، هیچکس نیست که به اندازه آنها در عبادت لذت ببرد.
هوش مصنوعی: ای شیخ، ای آقای با کمال و نیکو سرشت، اگر تو شوق و ذوق بهشت را در دل داری،
هوش مصنوعی: اگر دخترت را به عقد من درآوری، خانهات را با حضور من روشن خواهی کرد.
هوش مصنوعی: شیخ گفت: او خود بنده توست و نور وجود تو موجب حیات اوست.
هوش مصنوعی: پس او را به عقد خود درآورد و تسلیمش کرد، چون آن دختر دلش را به او سپرده بود.
هوش مصنوعی: آن بزرگ مرد در زندگی خود بسیار نعمت و ثروت داشت و مشهور بود و نامش در هر ناحیهای بر سر زبانها بود.
هوش مصنوعی: شیخ خانهها را برای خود آباد کرد و با ثروت و مقام، خودش را خوشحال ساخت.
هوش مصنوعی: گفت من از نیکوکاریت انتظار دارم که به زودی بار زندگی را از دوش من برداری و به من کمک کنی.
هوش مصنوعی: پس باید لباستی زیبا و دلکش بپوشی و از این لباس کهنه و نامناسب دوری کنی.
هوش مصنوعی: وقتی این شیخ این حرف را شنید، با خوشحالی به حمام رفت و لباس مناسبی بر تن کرد.
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا رسید، درون خانه مشغول کار شد و سرگرمی برایش به وجود آمد.
هوش مصنوعی: میگوید که خرقه (لباس مخصوص صوفیها) را به من بیاورید، زیرا بدون آن نمیتوانم نام و یادم را به درستی آورده و ذکر کنم.
هوش مصنوعی: ناگهان صدایی را شنید که از درختان میآید، مثل اینکه کسی به دیدن او آمده و از راه خارج شده است.
هوش مصنوعی: وقتی به غیر ما نگاه کردی، من ظاهرم را از خودم پنهان کردم.
هوش مصنوعی: اگر نگاهی دیگر به تو بیفکنم، پوشش باطنیات را از تو خواهم گرفت.
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه من به تو افتاد، لباس عزلت و تنهاییام را از خود دور کردم.
هوش مصنوعی: اگر تو فقط یک بار به کسی دیگر نگاه کنی، خیلی زود من از مسجد به دیر میروم.
هوش مصنوعی: من تو را از مقام آشنایی دور میکنم، اما به یاد داشته باش که من تو را به خاطر نیازمندیات میخوانم.
هوش مصنوعی: اگر یک بار دیگر به من نگاه کنی، من را به دوزخ میفرستی.
هوش مصنوعی: هر کسی که توجهاش به غیر از حقیقت باشد، هرگز نمیتواند به نعمتهای بهشت دست یابد.
هوش مصنوعی: او بعد از اینکه طلاقش را داد، احساس خشم و هیجان کرد و دوباره به لباس پشمی خود برگشت.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که ایمانات قوی باشد و به درک عمیقتری از حقایق دست یابی، باید از نور معرفت و شناخت بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: به جایی که ایستادهای نگاه کن و به یاد و فکر او مشغول باش.
هوش مصنوعی: تو با عزت و مقام خود هرگز به کوی دوست پا نگذار، زیرا که در کنار دوست، راهیابی و هدایت نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: به چهره و حالت درویشان توجه کن تا تو نیز مانند من مورد محبت و توجه دیگران قرار بگیری.
هوش مصنوعی: تو از زیباییهای درون خود آگاه هستی، اما به خاطر ترسهایت، نمیگذاری دیگران به آن زیباییها پی ببرند.
هوش مصنوعی: نگرانی را رها کن و از بدیها دوری کن تا در دنیای جانِ صاحبنظر، جایگاهی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: عاشقان هیچ ترسی از دنیا ندارند، زیرا آنها توانایی دیدن حقیقت را با قلبشان دارند. این نکته را در نظر داشته باش.
هوش مصنوعی: پاکبازان از درد و خطرات جان نمیترسند و دوستداران حقیقی نیز برای جان خود نگرانی ندارند.
هوش مصنوعی: من دوباره به معشوق خود نگاه میکنم، زیرا این دید و بینشی که دارم، از او الهام گرفته شده است.
هوش مصنوعی: هر فردی دیدگاه و نگرش خاص خود را دارد و هر کسی دانش و تجربه متفاوتی را در دل خود جای داده است.
هوش مصنوعی: هر کسی را با یک نور خاصی میشناسند و اگر کسی به مقام بالایی برسد، به او نعمتهای ویژهای میدهند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دنبال حقیقت و حقایق باشد، در نهایت دوست را خواهد یافت و غیر از این، معنای دیگری برای ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به چشمان خود به حق نگاه کن تا راز پنهان برایت روشن شود.
هوش مصنوعی: نسبت به حق و حقیقت بیطرف باش و در گفتگو با آن، بهگونهای رفتار کن که مانند شمعی باشی که در برابر نور، ذوب میشود و درخشش پیدا میکند.
هوش مصنوعی: چشمانت را به درک و معنی باز کن تا بتوانی با مفهوم ما آشنا شوی.
هوش مصنوعی: نگاه خود را به چهرهی آگاه بچرخان و از کلام او، سخن را بشنو.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به حقیقت و درک عمیقتر، باید دیدگاه و تصورات خود را کنار بگذاری تا دروازههای آگاهی و معرفت به رویت گشوده شود.
هوش مصنوعی: به دیگران توجه نکن و خود را درگیر نکن، تا اینکه در دام نادانی گرفتار نشوی.
هوش مصنوعی: دام نادانها در جهان، به معنای محدودیتها و مشکلاتی است که آنها ایجاد میکنند. اما آنچه برای دانایان و خردمندان آشکار و مشخص است، به وضوح در این موضوع مشخص میشود.
هوش مصنوعی: از این مشکلات و گرفتاریها عبور کن تا به آرامش و صفای درونی دست یابی و دلپاک شوی.
هوش مصنوعی: هر کسی که از مشکلات و خطرات دوری کند، قدرت و توانایی خود را در بیان و نمایش استعدادهایش افزایش میدهد.
هوش مصنوعی: او این نماد و نشانه من را برای خود نوشت تا در سرزمین خود به قدرت و نفوذ برسد.
هوش مصنوعی: شهر ما به علم و دانش شهرت دارد و دوستان علم نیز به خوبی و زیبایی آن شهر مرتبط هستند.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که زیبایی واقعی انسان در چهره نیکو و ظاهر دلنشین او نیست، بلکه در خوبی و نیکی درونی او است. به عبارتی، هر کس که چهرهاش زیبا باشد، در واقع به خاطر نیکویی و صفات اخلاقیاش انسان واقعی به شمار میآید.
هوش مصنوعی: ظاهر زیبا و باطن پاک، مانند بهشتی است که دانشش مانند بستانی سرسبز و گلدار میباشد.
هوش مصنوعی: اصل این است که انسانیت در دوریگزینی از مردم نهفته است؛ هر کس از جمعیت دور شده و به جستجوی حقیقت و معنا پرداخته باشد، به واقع انسانتری است.
هوش مصنوعی: دوری از مردم باعث میشود که به نور شناخت و آگاهی حقیقی دست یابی.
هوش مصنوعی: اگر انسان دور از دیگران باشد، میتواند دوست را به خوبی ببیند؛ مانند دانهای که از پوستش جدا شده و به دور میچرخد.
هوش مصنوعی: به افراد با دانش و خرد بپیوند و ارتباط برقرار کن، زیرا گفتار درخشان و روشنی از آن دانایان ناشی میشود.
هوش مصنوعی: دانای واقعی دارای دانشی بسیار فراوان است، در حالی که نادانها از جهل و نادانی به تعداد زیادی رنج میبرند.
هوش مصنوعی: من از دانای واقعی، علم و دانش را آموختهام و در دو جهان، بر اسب موفقیت سوار شدهام.
هوش مصنوعی: من از دانشمندان و خردمندان بهرهمند هستم، و معانی و مفاهیم را با دقت و تحلیل در دست دارم.
هوش مصنوعی: من از دانشمندان فهم و معرفت، روشنی را دیدهام و از باغ معانی، زیباییها و نکات ارزشمند را انتخاب کردهام.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که فردی به دانایی و دانش شخصی اشاره میکند و میگوید که درک و شناخت او از مفاهیم عمیق وجود دارد، به طوری که همه چیز را در قالب توحید میبیند. او به این باور است که دانش و فهم او تمامیت و یگانگی خدا را درک میکند.
هوش مصنوعی: من علم و دانش پنهانی را که فقط افراد دانا میشناسند، درک کردهام؛ اما با وجود این، هنوز در برابر نادانیهایی که دارم، به شکل ظاهری علم و دانش محدود ماندهام.
هوش مصنوعی: مقابله با افراد دانا و آگاه، اگرچه در ظاهر سخت و خشن به نظر برسد، در حقیقت برای آنها مفید است. از طرفی، رفتار نیکو و مهربانانه این افراد، ممکن است مانند شهدی شیرین باشد، اما در برخی موارد نیز میتواند به مراتب مضرتر و خطرناکتر از زهر باشد.
هوش مصنوعی: دانای واقعی همه چیز را به روشنی و به طور کامل درک میکند، اما نادان فقط چیزهای ساده و مختصری از آن را میفهمد.
هوش مصنوعی: من در برابر افراد دانا با احترام و توجه به آنها برخورد میکنم، ولی با افرادی که دانش کمتری دارند، احتیاط میکنم و مراقب رفتارم هستم.
هوش مصنوعی: معنی قرآن برای افراد با دانش و آگاهی روشن و واضح است، اما برای کسانی که دانش کمتری دارند، معنای آن پنهان و نامشخص باقی میماند.
هوش مصنوعی: برای دانشمند و آگاه، چهره محبوب ما نمایان است، اما برای ناآگاهان، ما همه چیز را انکار میکنیم.
هوش مصنوعی: فرد آگاه و دانا دارای مقام و احترام است، در حالی که فرد نادان و بیخبر به بیراهه میرود و سرگردان میشود.
هوش مصنوعی: دانای واقعی فقر و فنا را میشناسد، اما نادان فقط به فریب و نیرنگ دلخوش است.
هوش مصنوعی: اگر به انسان دانا و با دانش نزدیک شوی، رشد و یادگیری خواهی داشت، اما اگر با نادانان همراه شوی، مثل یک انسان مرده و بیجان خواهی بود.
هوش مصنوعی: عشق، که یک نیروی بلندمرتبه و آگاهانه است، به سوی کسانی که درک کمتری دارند، آمده تا آنها را هدایت کند، و در عوض، عقل که به نظر میرسد از دانش درست و منطقی ساخته شده، در تلاش است تا خود را برتر کند.
هوش مصنوعی: در نگاه دانایان، دنیا چیزی بیارزش و بیهوده است، اما برای نادانان، دنیا به عنوان نعمت و پاداش در نظر گرفته میشود.
هوش مصنوعی: پیش دانا، نیروی روح و روانش از یاد خدا و ذکر او تأمین میشود، اما نادان به نام کسانی چون کاووس، پادشاهان و شخصیتهای بزرگ، دلخوش است.
هوش مصنوعی: پیش فرد عالم، عشق مانند شرابی خوشمزه است که نوشیده میشود، در حالی که فرد نادان به خاطر نادانیاش، خود را در کارهای ناپسند پنهان میکند.
هوش مصنوعی: اگر با فرد با دانشی مشورت کنی، تمام مشکلاتت حل میشود، اما اگر به فرد نادانی مراجعه کنی، کارهایت بیفایده و بینتیجه خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر با افراد دانا و عالم ارتباط برقرار کنی و از آنها یاد بگیری، به مرتبه بالاتری خواهی رسید. اما اگر مدام فقط در جمع نادانها باشی و خود را نمایش دهی، به جایی نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: کسی که دانا و با علم است، درک و فهم بهتری از مسائل دارد، اما برای کسی که نادان است، جهل و نادانی به نوعی تسلط و برتری به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: برای فرد دانا، زیبایی و خوشکلاسی مهم است، اما برای کسی که نادان است، ارزشها و زیباییهای ظاهری به هیچ وجه اهمیت ندارد و به چیزهای بیارزش دنیا توجه میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی دانا باشد، همه مسائل به راحتی برای او حل میشود، اما اگر فرد نادانی باشد، کارهای تو بیثمر و بیفایده خواهد بود.
هوش مصنوعی: در حضور فرد دانا، علم و دانش به جایگاه والایی میرسد، اما در کنار فرد نادان، به جای علم، ظلم و ستم حاکم میشود.
هوش مصنوعی: خداوند عالم و حکیم، کسانی را که علم و دانش دارند با عدل و انصاف مورد خطاب قرار میدهد. اما در مقابل، افرادی که دانش کمتری دارند یا نادان هستند، حتی اگر بخیل باشند، در نظر دیگران محترم و با ارزش تلقی میشوند.
هوش مصنوعی: به کسانی که دانش و آگاهی دارند، حقیقت دین به وضوح روشن است، اما برای افرادی که نادان هستند، جز ناامیدی و سردرگمی چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با فرد دانا و آگاه، ارتباط برقرار کن و از او یاد بگیر، اما با نادانان درگیر نشو و از آنها فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: دانای واقعی به حقیقت و ماهیت خود رسیده، اما نادان تنها به الفاظ و شعرها توجه دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به مظهر (نماینده یا نشانهای از حقیقت) توجه کند و او را بخواند، در هنگام مشکلات و بلاها، آن مشکلات به سادگی و بدون پیش آمدن برای او حل میشود.
هوش مصنوعی: هرکس که تجلی و نمای من را در کنار خود داشته باشد، به او مستمندی و بخشش شاه خود را هدیه میدهم.
هوش مصنوعی: هر کسی که میخواهد به یک راهنما و استاد در مسیر حقیقی و معنوی دست پیدا کند، باید به دنبال جوهر و عمیقترین نمودهای آن باشد.
هوش مصنوعی: وقتی انسان به درک حقیقی و عمیق از قرآن برسد، انگار که دروازههای بهشت را یافته و به معصومیت خود نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: معانی قرآن و احادیث پیامبر به وضوح نگارش شده و به آسانی قابل دستیابی است.
هوش مصنوعی: باید به کسی که دانا و با تجربه است، مانند امام علی(ع) احترام بگذاریم و او را الگو قرار بدهیم. اما وقتی در جمع افرادی هستیم که از دانش کمتری برخوردارند، چه باید بگوییم؟ فقط سکوت میکنم و حرفی نمیزنم.
هوش مصنوعی: کسی که دانا و حکیم است، در مسیر راست و صحیح قرار دارد، اما فردی بیخبر و ناتوان، خواهان چیزی است که درخور او نیست.
هوش مصنوعی: ایمان و یقین در دل دانایان مانند مرتضی است، اما کسانی که دانایی ندارند، باور و اعتقادشان به گونهای دیگر است.
هوش مصنوعی: افراد دانا به خوبی هم ظاهر و هم باطن موضوعات را درک میکنند، اما افراد نادان در مورد این مسائل دچار سردرگمی و ابهام هستند.
هوش مصنوعی: در نظر افراد آگاه، نشانهٔ چیزی فراتر از دنیا و مادیات وجود دارد، در حالی که افراد نادان تنها به ظواهر و تجربیات سطحی اکتفا میکنند.
هوش مصنوعی: راهنمای من در مسیر زندگی، علی(ع) است و به جز او هیچ رهبر دیگری را نمیشناسم.
هوش مصنوعی: اگر تو به غیر از این راه پیش بروی، مانند حیوانی در چاه افتاده خواهی شد.
هوش مصنوعی: تمام یاران این مسیر را دیدهاند و آیات الهی را خواندهاند.
هوش مصنوعی: ما وقتی که معنای کلام خدا را فهمیدیم، به آن به هر دو بدن و روح پیوستیم.
هوش مصنوعی: اگر تو غیر از او رهبری را در دست بگیری، در جهان هرچقدر هم مقام بالایی داشته باشی، ارزشت نسبت به او کمتر از یک الاغ خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به درک عمیقتری از معانی دست پیدا کنی، باید به فهم جامع قرآن بپردازی.
هوش مصنوعی: به سمت حیدر کرّار برو تا از عمر طولانی و بهرهمندی از آن بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: در مسیر راهی که راهنمای آن مرتضی است، در معنای آن، تجلی نور خداوند مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: اگر او به حق وظیفهاش را انجام میدهد، ولی اگر تو این را درک نکرده باشی، بدون شک نادانی.
هوش مصنوعی: او برترین و پیشوای تمام اولیا و بزرگان است و در شهر علم و دانش، همچون احمد (پیامبر) حضور دارد.
هوش مصنوعی: من از او به دانش و اسرار دست یافتهام و اوست که به من قدرت حفظ رازها را بخشیده است.
هوش مصنوعی: عطار به واسطه او به این رازها و داناییها دست پیدا کرد و از او الهام گرفت تا این سخنان را بیان کند.
هوش مصنوعی: خودت را از او به موفقیت رساندی و در واقع، تو خودت به واسطهی او به اینجا رسیدهای و این دستاوردها حاصل تلاش و راهنمایی اوست.
هوش مصنوعی: عطار به عنوان یک مداح و شاعر، در زندگی خود به مانند یک ملّاح (قایقران) در این کشتی (دنیای هستی) ظاهر شده است. او به خوبی با هدایت و معرفت دیگران را به سمت مقصد نیک هدایت میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که عطّار تو را به عنوان سلطان در معانی معرفی کرده و تو را دارای تاج ایمان دانسته است.
هوش مصنوعی: ای عطّار! تو به عنوان تجلی و نشانهای از معانی عمیق و اسرار در نظر گرفته شدهای و به این دلیل تو را به عنوان جوهر و اصل درک کردهاند.
هوش مصنوعی: تو را به یقین میبینم و میشناسم، و همانطور که عطّار به تو اشاره کرده است، در علم دین هم نامت آورده شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که جان تو مانند عطر است، در واقع به حقیقت، صاحب اسرار و رموز هستی برمیگردی.
هوش مصنوعی: ای عطار، تو مانند منصور به جستجوی ذات خود رفتهای و در این مسیر گم شدهای.
هوش مصنوعی: تو که مانند عطار (دارای دانایی و حکمت) هستی، از ناشناختهها و عدم به سوی وجود آمدهای تا به جستجوی تو و شناخت تو بیایم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی باید درباره تجربیات و مشاهدات دینی خود صحبت کند، حتی اگر دیگران قبلاً درباره آن چیزی نشنیده باشند. او به تبادل نظرات و گفت و گو در مورد اعتقاداتش میپردازد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنچه از حقیقت وجود دارد، در مفاهیم به صورت کامل و بیقید و شرط بیان شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که حقیقت و راه درست را به وضوح نشان دهد و به افراد کمک کند تا به عمق معانی دست یابند. در واقع، هدف آن است که روشنایی به مسیر حق افزوده شود تا انسانها بتوانند به درک بهتری از مفاهیم برسند.
هوش مصنوعی: عطار در توحید به شناخت و درک عمیق شما رسید و از شما اسرار و معانی را دریافت کرد.
هوش مصنوعی: برای اینکه راه احمد (پیامبر) به مردم نمایان شود، او (خداوند) بر ما زنجیری را زیر لباس پوشانده است.
هوش مصنوعی: او روح و معنا را به وجود میآورد و به جان انسان میدمد تا زندگی جاودانه را به او عطا کند.
هوش مصنوعی: آنچه او بیان کرده، تو چه زمانی گفتهای؟ و اینکه او چه زمانی رفته، تو چه زمانی رفتی؟
هوش مصنوعی: در مسیر الهی، عارفی که به حقیقت رسیده باشد، در کنار او، محبوبی است که همهٔ جهان در دایرهٔ محبت او میچرخد و او محور آن دایره است.
هوش مصنوعی: دوست و محبوب ما معنیاش «محمد» است و هر چیزی که مخالف با اصول او باشد، رد شده و پذیرفته نیست.
هوش مصنوعی: من هیچ سالکی را ندیدهام که مانند آدم، در گفتگو با من باشد.
هوش مصنوعی: این شخص به من گفت که تا زمانی که در راه درست و حقیقت آگاه نشوی، نمیتوانی واقعاً عادل و منصف باشی.
هوش مصنوعی: هر کسی که انصاف داشته باشد، شریعت او همان چیزی است که خودش تعیین میکند. دانشی که به او داده شده، مانند نامهای از دیوان اوست که نشاندهنده فهم و علم اوست.
هوش مصنوعی: در مسیر سیر و سلوک، من نوشتهای را مطالعه کردهام، اما در واقع به قلم آن متن بیاعتنایی کردهام.
هوش مصنوعی: حقیقت واقعی در وجود درویشان نهفته است و راه و روش آنها نیز نشاندهنده این حقیقت است.
هوش مصنوعی: به سوی پادشاه درویشان سلام کن تا درک عمیق معنای تو را ترتیب دهد و به نظم درآورد.
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن خود را به درستی و صداقت بپوشان و نور ایمان را از حق طلب کن.
هوش مصنوعی: نور ایمان به نوعی روشنایی و روشنگری است که از ایمان حاصل میشود، و این روشنایی باعث میشود که فرد حقیقتها را ببیند. در عین حال، راستگویی و صداقت در ایمان، فرد را به سفر در راه حق و حقیقت هدایت میکند. به عبارتی، ایمان واقعی باعث میشود که انسان به سمت حقیقت حرکت کند و در این مسیر به درک عمیقتری از زندگی و وجود خود برسد.
هوش مصنوعی: اگر صداقت و ایمان را نداری، راه و مسیر رادمردان و بزرگان به تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از قید و بندهای دنیایی آزاد بوده و باید به خودت افتخار کنی و به فکر پیشرفت و موفقیتهای خودت باشی. در واقع، به توجیه قدرت و اعتماد به نفس اشاره دارد و میگوید که باید دست به کار شوی و از امکانات و منابعی که داری، به بهترین نحو استفاده کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که نتوانی از جانب افرادی که مورد قبول هستند، تاییدیهای دریافت کنی، چه فایدهای دارد که به هر کسی و هر درباری سر میزنی و به دنبال جلب توجه و پذیرش آنها هستی؟
هوش مصنوعی: مثل سگی دور درها میچرخید تا بتوانی لقمهای نان بهدست بیاوری.
هوش مصنوعی: این سفر به خاطر دانش تو نیست و اصل معنا در یقین و یقینپذیری است.
هوش مصنوعی: علم برای رسیدن به مقام و ثروت است، نه برای آخرت و نجات روح.
هوش مصنوعی: علم برای آن است که به بلندای مقام و منزلت برسی، و یا در برخی از زمانها از آن استفاده کنی و از آن بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: ای فقیه، به خاطر این که تو مورد قبول واقع نشدی، نامت در سرای آخرت به عنوان بیخود و نادان ثبت شده است.
هوش مصنوعی: تو به خاطر به دست آوردن لقمهای نان، تمام عمرت را بیهدف و آواره شدهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که برای یک لقمه نان جان خود را به خطر میاندازی، در واقع دین و ایستان را برای دنیا از دست میدهی.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی به خاطر ناتوانیاش امیدوار به دنیا و آخرت نباشد، همه چیزش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: انسانی برای رسیدن به مقام و مرتبه، خود را کوچک و بیارزش کرده و در واقع حقیقت وجودیاش را همچون موجودی بیارزش و پست به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: اگر به معانی اشعار من توجه داشته باشی و درک عمیقی از آنها پیدا کنی، در نهایت به نتیجهای روشن و نیکو خواهی رسید، به ویژه اگر اهل معرفت باشی.
هوش مصنوعی: شرم کن از خدا ای که در دین رسوا شدهای، تا کی میخواهی مانند گربهای در کمین بمانی؟
هوش مصنوعی: از بزرگنمایی و خودپسندی در جامعه شرم کنید، چرا که مانند گرگ فقط در پی منافع خود هستید.
هوش مصنوعی: شما مانند گرگهایی که به شکار میپردازند، شدهاید تا از لاشهها تغذیه کنید، ای کسی که بر روی بدن خود تربیت شدهاید.
هوش مصنوعی: چند بار به خاطر جسم خود در دنیا سرگردان خواهی بود، اینجا و آنجا به دنبال چیزی میگردی.
هوش مصنوعی: ای پسر، از این کار چه فایدهای به تو میرسد، وقتی که در پایان به خانه بر میگردی و راهی پیش رو نداری؟
هوش مصنوعی: به خاطر خودت به سمت گورستان نرو، زیرا در آنجا فقط بیایمانان قرار دارند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با عدم ایمان از دنیا برود، به یقین در مسیر گمراهی و شیطانی قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: جایگاه شیطان در جایی به نام سقر است و با این وجود، او در آنجا اقامت دارد و نشیمنش همان جاست.
هوش مصنوعی: هر کسی که این حرف درست من را بشنود یا به این رازهای خوب توجه کند،
هوش مصنوعی: کسی که از غم و اندوه رها باشد، از وسوسههای شیطان و عذابهای جهنم نیز دور است.
هوش مصنوعی: او وجود خود را زنده میکند و خود را در بهشت قرار میدهد.
هوش مصنوعی: انسان زمانی به کمال میرسد که طبق دستورات پیامبر اسلام عمل کند و با هدایت اولیای الهی، نورانی و شایسته گردد.
هوش مصنوعی: او در روز قیامت برتر از همه معانی خواهد بود و مانند طلا ارزشمند و با ارزش میشود.
هوش مصنوعی: او در راه پیامبران وارد میشود و با نور دوستان خدا، بینایی و بصیرت پیدا میکند.
هوش مصنوعی: در مسیر اولیا، او شخصی است که به راه خود ادامه میدهد و تقلید از دیگران برایش ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: به جای پیروی از روشهای تقلیدی و بیمعنی، بهتر است که به سمت راههای عارفانه و عمیقتر پیش بروی تا در امنیت و آرامش باشی.
هوش مصنوعی: روحانی ظاهرگرا، به خودپرستی دچار شده است و از سر تا پا به خودخواهی آلوده است.
هوش مصنوعی: شیخ ظاهربین، که فقط به ظاهر چیزها نگاه میکند، باعث شده است که همه مردم در دام باورهای سطحی و ظاهری گرفتار شوند.
هوش مصنوعی: به شیخ نگاهی کن که او در دنیا هزاران خانه و زندگی را خراب کرده است.
هوش مصنوعی: انسانی که خود را در زهد و پارسایی کامل میبیند، ممکن است ناخواسته به دام نادانی و ignorance بیفتد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فریبکاری و نیرنگ در شان کسی است که به دنیا وابسته است و درواقع همهی ثروت و زیباییهای دنیا برای او اهمیت دارد. به نوعی، اشاره دارد که این فرد در پی دنیای فانی است و تنها به ظاهر و منافع دنیوی خود میاندیشد.
هوش مصنوعی: اگر مرد واقعی هستی، این کار را ترک کن؛ غیر از این چیزی در گفتهها وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.