سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۶۴ - التّمثیل فی تقصیر الصّلوة
به قناعت زیم به کم راضی
نکنم یادِ نعمت ماضی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۶ - التمثیل فیالذی هو یُطعمنی و یَسقین
اندکی طعمه را شود راضی
یاد نارد ز طعمهٔ ماضی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۴ - التمثّل فی صفةالانسان
آن شنیدی که رفت زی قاضی
تا کند خصم خویش را راضی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۸ - فی معانی القاضی الجاهل الظالم
گفت گشتم به حکم تو راضی
چون بُوَد خشم شحنه و قاضی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۶ - در مدح اقضیالقضاة جمالالدیّن ابوالقاسم محمودبن محمّدِالاثیری
گر بُدی زنده یوسفالقاضی
به نیابت ازو شدی راضی
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۹۳ - در مرثیۀ نصرة الدین
قطب دین ، گر برفت نصرة دین
شد بشمشیر ملک را قاضی
خلد الله دولة الباقی
قدس الله مهجة الماضی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۳
نه تو آنی که دی دل تو نبود
در جهان جز به انوری راضی
چون که امروز هیچ مینبری
به زبان نام حالت ماضی
در سر قاضی ار کله کردی
[...]
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
چو بشنید این سخن زان قوم قاضی
بحکم سنگ سارش گشت راضی
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۹ - ملامت کردن سلیمان مرغان را و ستایش بلبل بر جملۀ مرغان
هر آنکس کو رود تنها به قاضی
ز قاضی خرم آید گشته راضی
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩١
اوستاد شعر ابن یمینست امروز
که بشاگردی او گشته عطارد راضی
حال را همچوویی نیست بشیرین سخنی
به ازو نیز نبودست بعهد ماضی
صدق دعویش چه محتاج گواهست آخر
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٩
کریما وعدهای دادی چنانم
که خادم گشت از آن مخدوم راضی
تقاضا میکنم هر چند دانم
که بر رأی تو نسیان نیست قاضی
ولی محتاج باشد تیغ بران
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۱
مهمان توام در صف ارباب ارادت
بنشسته به هر چیز که آید ز تو راضی
بنهاده به خوان کرمت دیده امید
انعام تو را منتظرم نه متقاضی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۸ - در بیان معنی ان من العصمة ان لایقدر
عصمت است اینکه نیستی قاضی
که چو باشی ز خواجه ناراضی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۸ - حکایت کردن خسرو با مریم از درد شیرین
ببین حالش مگو دیگر ز ماضی
که هست او بر کنیزی تو راضی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵
آصفا، من زر از عسس ببرات
چون ستانم تو باش خود قاضی
از عسس خانه ام خلاصی ده
که بجرمانه هم شدی راضی