فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
کجا جنگ را پیش ازین ساختیم
ز اندیشه هرگونه پرداختیم
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز
که ما رای پیوند او ساختیم
ز بیگانگی دل بپرداختیم
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۸۹ - نیایش نمودن طیهور یزدان را
کنون زآتبین چون بپرداختیم
ز کوش و فریدون سخن ساختیم
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۲۷ - نامه فرستادن تور و سلم بنزد کوش و پینشهاد بخش کردن زمین بین کوش و تور و سلم
جهان را از ایرج بپرداختیم
کنون رای و رَسم دگر ساختیم
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۳۲ - نامه ی قارن و نریمان به فریدون و پاسخ او
خراسان چو ما تاختن ساختیم
ز تور و سپاهش بپرداختیم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۲
ای عشق در آفاق بسی تاختیم
تا از دل و دلدار برانداختیم
آخر حق صحبتی که با تست مرا
بشناس و همان گیر که نشناختیم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را
ز دارا سر تخت پرداختیم
سر تاج اسکندر افراختیم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۶ - گشودن اسکندر دز دربند را به دعای زاهد
چو دیوان بسی چارهها ساختیم
از این دیو، خانه نپرداختیم
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۶۱ - بیرون آمدن اسکندر از ظلمات
چو ما راه آن پرده نشناختیم
از آن پرده اینک برون تاختیم
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴
گرچه در عشق تو جان درباختیم
قیمت سودای تو نشناختیم
سالها بر مرکب فکرت مدام
در ره سودای تو میباختیم
خود تو در دل بودی و ما از غرور
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵
هرچه همه عمر همی ساختیم
در ره ترسابچه درباختیم
راهب دیرش چو سپه عرضه داد
صد علم عشق برافراختیم
رقصکنان بر سر میدان شدیم
[...]
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
نه بدانستیم و نه بشناختیم
نه زمانی نیز دل پرداختیم
عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
ای دریغا جان بتن در باختیم
قیمت جان ذرهٔ نشناختیم
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸
ما چو قدر وصلت، ای جان و جهان، نشناختیم
لاجرم در بوتهٔ هجران تو بگداختیم
ما که از سوز دل و درد جدایی سوختیم
سوز دل را مرهم از مژگان دیده ساختیم
بسکه ما خون جگر خوردیم از دست غمت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۵
دوش عشق شمس دین می باختیم
سوی رفعت روح می افراختیم
در فراق روی آن معشوق جان
ماحضر با عشق او می ساختیم
در نثار عشق جان افزای او
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام
کور مرغانیم و بس ناساختیم
کان سلیمان را دمی نشناختیم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۵ - تفسیر أَسْفَلَ سافِلینَ إِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنونٍ
صوفییم و خرقهها انداختیم
باز نستانیم چون در باختیم