گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۴ - آتش غم

 

شوم فدای تو ای نوگل گلستانم!

چرا خموش شدی بلبل خوش الحانم؟

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۷ - و برای او همچنین

 

اکنون به جانب شام از کربلا روانم

شمر و سنان و خولی هستند همرهانم

رفتیم دل پر از غم از داغ دوستانم

تا دوست گشتم ای جان کشتند دشمنانم

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات

 

که ای حسین بیا ای تو مونس جانم

بیا بیا که ز هجر تو سخت نالانم

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۷ - سخن گفتن خانه با صاحبخانه

 

بگیرید عبرت از دور زمانم

ز حال مالکان بی‌نشانم

صامت بروجردی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

ای آفت دل بلای جانم!

آرام روان ناتوانم

رخسار مه تو نوبهارم

زلف سیه تو ضیمرانم

ای روی تو کعبه ی حیاتم

[...]

وفایی مهابادی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مسمطات » شمارهٔ ۲

 

من رند و لا أبالی سرمست و دلستانم

دفتر ز من چه خواهی، من پارسی ندانم

مدهوش یک سرودی از لهجه ی مغانم

من بعد ازین برانم درس مغان بخوانم

وفایی مهابادی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

فریاد که آتش نهانم

افتاد به مغز استخوانم

سوز دل و آتش درونم

افکنده شرر به خانمانم

چون زورق اگر روم به دریا

[...]

غبار همدانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

گرچه سخت افتاده در دام طبیعت مرغ جانم

هرگز از خاطر نخواهد شد هوای آشیانم

رهروان کوی جانان را ز رحمت باز گویید

کای رفیقان من هم آخر مردم این کاروانم

حالیا معذورم از رفتن که چندی مصلحت را

[...]

غبار همدانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند

 

گر بلندی دهد، آسمانم

ور به پستی نهد، آستانم

خود به خود من نه اینم نه آنم

هر چه گوید چنانم، چنانم

میرزا حبیب خراسانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

دردیست ز عشق او به جانم

پیداست ز جسم ناتوانم

این سوز ز جان رسید بر پوست

از پوست به مغز استخوانم

از نام و نشان خود گذشتم

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در نکوهش و مذمت دنیا و اهل آن و معارف و حکم در حالت ضعف و ناتوانی فرموده است

 

بگرفت باز درد گریبانم

زن دست ای حکیم بدرمانم

سختم فشار داد بهم بستان

از چنگ شیر شرزه غژمانم

باریک تر ز مویم و این انده

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - فی کمالات النفسانیه و مراتب الانسانیه

 

وحدت جمعم نه لامکان نه مکانم

برتر ازین هر دوام نه این و نه آنم

رسته ام از این مکان و کون و مرکب

فرد بسیطم محیط کون و مکانم

کی نهم اندر قفای کام جهان گام

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - فی مراتب القلبیه و التجرد عن عوالم الناسوتیه

 

ای آتش عشق ای دل نوانم

ای آفت جسم ای بلای جانم

از دست تو با جان دردمندم

درشست تو با جان ناتوانم

ای شعله بی دود مشعل دل

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در منقبت حضرت شاه اولیا علی مرتضی روحی و ارواحنا فداه

 

به خاک پای تو کز اوست وحدت جانم

به گرد کثرت آلوده نیست دامانم

به جان سوارم و ملک دل است میدانم

من ار به صورت آشفته و پریشانم

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

زبان اوست قیوم بیانم

تو گوئی جای دارد بر زبانم

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح

 

شرر زد آتشین خوئی بجانم

ز آتش سوخت مغز استخوانم

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳

 

من که بی تاج و تخت و گنج و سپاه

در اقالیم سبعه سلطانم

بی قیاس مقام و منصب و مال

بنده مصطفی قلی خانم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱

 

ای تازه عروس مهربانم

وصل تو حیات جاودانم

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۷۰ - به مرغان چمن همداستانم

 

به مرغان چمن همداستانم

زبان غنچه های بی زبانم

چو میرم با صبا خاکم بیامیز

که جز طوف گلان کاری ندانم

اقبال لاهوری
 
 
۱
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
sunny dark_mode