گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶

 

برفتند و روی هوا تیره گشت

ز سهراب گردون همی خیره گشت

تو گفتی ز جنگش سرشت آسمان

نیارامد از تاختن یک زمان

وگر باره زیر اندرش آهنست

[...]

۶۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۴

 

چویک ماه شد نامه پاسخ نوشت

سخنهای با مغز و فرخ نوشت

سرنامه گفت آفرین مهان

بران باد کو باد دارد جهان

بد و نیک بیند ز یزدان پاک

[...]

۶۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۲

 

همی گفت و جوشن همی بست گرم

همی بر تنش بر بدرید چرم

نشست از بر اژدهای دژم

خرامان بیامد براه چرم

فرود سیاوش چو او را بدید

[...]

۶۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۰

 

ازان پس چو آمد به‌خسرو خبر

که پیران شد از رزم پیروزگر

سپهبد به‌کوه هماون کشید

ز لشکر بسی گرد شد ناپدید

در کاخ گودرز کشوادگان

[...]

۶۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۶

 

چو از روز نه ساعت اندر گذشت

خور از گنبد چرخ گردان بگشت

جهاندار خسرو به نزد سپاه

بیامد بدان دشت آوردگاه

پذیره شدندش سراسر سران

[...]

۶۵ بیت
فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - در حسب حال و ملال خاطر امیر یوسف و سه سال مهجور ماندن از خدمت او و شفاعت امیر محمد گوید

 

خوشا بهاران کز خرمی و بخت جوان

همی بدیدن روی تو تازه گردد جان

بهار پر بر گشته ست، پای خوشه زمین

بهشت خرم گشته ست، خشک شورستان

به چشم رنگ گل آید همی ، زخاک سیاه

[...]

۶۵ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵

 

امهات و نبات با حیوان

بیخ و شاخند و بارشان انسان

بار مانند تخم خویش بود

سر بیابی چو یافتی پایان

چون سخن‌گوی بود آخر کار

[...]

۶۵ بیت
ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

 

چو سلطان معاصم شاه شاهان

به فال نیک آمد در صفاهان

به شادی دید شهری چون بهاری

چو گوهر گرد شهر اندر حصاری

خلاف شاه او را کرده ویران

[...]

۶۵ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن

 

چو ویس دلبر از رامین جدا شد

هوا همچون دمنده اژدها شد

چه برفش بود و چه زهر هلاهل

که در ساعت همی بفسرد ازو دل

سیه ابری برآمد صف بپیوست

[...]

۶۵ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علی‌بن محمد

 

شبی گیسو فروهشته به دامن

پلاسین معجر و قیرینه گرزن

بکردار زنی زنگی که هرشب

بزاید کودکی بلغاری آن زن

کنون شویش بمرد و گشت فرتوت

[...]

۶۵ بیت
منوچهری
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را

 

سپهبد دو پر مایه مرد دلیر

فرستاد نزد همایون شیر

بدان تا بگویند کز جایگاه

بزودی ابا پیل و کوس و سپاه

به تنگ اندر آید زی هندوان

[...]

۶۵ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود

 

چنین گفت با نامداران خویش

بزرگان کشور که بودند پیش

که ای سرفرازان با هوش و رای

خردمند و با دانش و رهنمای

بدانید کز مرز ایران زمین

[...]

۶۵ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - مدح یکی از صدور

 

شاد باش ای وزیر دولت یار

دیر زی ای گزین سپه سالار

کرده ای جان به پیش ملک سپر

جانت پیوسته باد با کهسار

در مهمی که افتد اندر ملک

[...]

۶۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - وصف بهار و مدح ثقة الملک طاهر بن علی

 

رنگ طبعی به کار برده بهار

نقش ها بود از آنچه برد به کار

چهره سنگ و روی گل دارد

مانوی کارگونه گونه نگار

همه پرصورتست بی خامه

[...]

۶۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۴ - چیستان و مدح آن سلطان

 

گوهری جان نمای و پاک چو جان

گوهری پر ز گوهر الوان

زده بر پشت او یکی خایسک

سوده بر روی او بسی سوهان

روشنش کرده هر دو روی آتش

[...]

۶۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح خواجه رشیدالدین

 

نوبهاری عروس کردارست

سرو بالا و لاله رخسارست

باغ پر پیکران کشمیرست

راغ پر لعبتان فرخارست

کسوت این ز دیبه روم است

[...]

۶۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۲ - هم در مدح او

 

نه چو تو در زمانه ناموری

نه چو نام تو در جهان سمری

عزم تو کف حزم را تیغی است

حزم تو روی عزم را سپری

نه چو کین تو ظلم را زهری

[...]

۶۵ بیت
مسعود سعد سلمان
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۹ - جنگ زوراه با ارهنگ دیو گوید

 

زواره کمر بند را تنگ کرد

برآشفت و آهنگ آن جنگ کرد

کشیدند صف در برابر سپاه

شد از گرد خورشید تابان سیاه

ز پیش صف ارهنگ آمد چو باد

[...]

۶۵ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۶ - دار زدن ارجاسپ گودرز پیر را گوید

 

دگرپور کشواد گودرز را

مر آن پیر بارای و باارز را

برآن تا سرانشان ببرم ز تن

به خون پسر اندرین انجمن

یلان را چنان بسته بر دار خوار

[...]

۶۵ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۱ - زخم زدن ارهنگ بانو گشسپ را گوید

 

چو آمد بر او تیر بارید چیر

نشد تیر بر گبر او جایگیر

یکی خشت برداشت آن دیو زشت

بزد بر بر ماه فرخنده خشت

زره بر درید و به پستان رسید

[...]

۶۵ بیت
عثمان مختاری
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۹۴