فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را
چو از روزگارش چهل سال ماند
نگر تا به سر برش یزدان چه راند
در ایوان شاهی شبی دیر یاز
به خواب اندرون بود با ارنواز
چنان دید کز کاخ شاهنشهان
[...]

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱
همی بود بهمن به زابلستان
به نخچیر گر با می و گلستان
سواری و می خوردن و بارگاه
بیاموخت رستم بدان پور شاه
به هر چیز پیش از پسر داشتش
[...]

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۸
چو اسکندر آمد به نزدیک فور
بدید آن سپه این سپه را ز دور
خروش آمد و گرد رزم از دو روی
برفتند گردان پرخاشجوی
به اسپ و به نفط آتش اندر زدند
[...]

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۰
وزان جایگه شد به پیش پدر
دودیده پراز آب و پر خون جگر
چو روی پدر دید بردش نماز
همیبود پیشش زمانی دراز
بدو گفت کاین پهلوان سوار
[...]

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۵
وزان جایگه شد بدان انجمن
بجایی که بد سایهٔ پیلتن
فرود آمد و آفرین کرد چند
که زور از تو گیرد سپهر بلند
مبادا که روز تو گیرد نشیب
[...]

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۶
دبیر نویسنده را پیش خواند
سخن هرچه بایست با او براند
سر نامه کرد آفرین از نخست
بدان کو زمین از بدیها بشست
چنان اختر خفته بیدار کرد
[...]

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن
چو از دست هجران دلش خیره ماند
سبک مام گلشاه را پیش خواند
بدو گفت: ای مادرم، زینهار!
بدین عاشق خسته دل رحمت آر
که بر جان من سخت شد بند تو
[...]

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مدح امیر محمد بن محمود بن ناصر الدین گوید
ای زینهار خوار بدین روز گار
از یار خویشتن که خورد زینهار
یک دل همی چرند کنون آهوان
با شیر و با پلنگ بیک مرغزار
وقتیکه چون دو عارض و زلفین تو
[...]

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۳
همایون جشن عید و ماه آذر
خجسته باد بر شاه مظفر
امیر انشاه بن قاورد جغری
جمال دین و دین را پشت و یاور
خداوندی ، کجا کوته نماید
[...]

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۳
جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار
لاله رخسارا ، خیز و می خوشبوی بیار
طرب افزای بهار آمد و نوروز رسید
باز باید شد بر راه طرب پیش بهار
مطرب از رامش چون زهره نباید پرداخت
[...]

اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۷ - در صفت سفر
پدر گفت گرت ازشدن چاره نیست
بدین دیگر اندرز باری بایست
بسا کس که او جُست راه دراز
چو شد نیز نامد سوی خانه باز
یکی از پی مرگ و از روز تنگ
[...]

اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را
برفتند گریان و گرشاسب باز
دگر باره شد با نریمان به راز
بدو گفت کآمد سر امید من
ز دیوار در رفت خورشید من
چو مرگ آمد و کار رفتن ببود
[...]

اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۲ - وفات گرشاسب و مویه بر او
از آن پس چو روز دهم بود خواست
خورش آرزو کرد و بنشست راست
بخورد اندکی وز خورش بازماند
سبک سام را با نریمان بخواند
چنین گفت کز بهر زخمم زمان
[...]

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح بختیار بن سلمان
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۹ - رسیدن فرامرز به ملک باختر
به دو مه بیامد سوی باختر
بدید آن بر و بوم با زیب و فر
یکی خسروی بد در آن مرز شاه
که هم با گهر بود و با دستگاه
یکی لشکری داشت از صد برون
[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹۱ - سبب نظم کتاب
به نام تو ای داور بی نیاز
به جز تو نباشد کسی چاره ساز
تو خلاق و رزاق پروردگار
کنی بنده از لطف خود،رستگار
به غیر از وجود تو هستی کجاست
[...]

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - مدح یکی از بزرگان
شادباش ای سپهر آینه وار
که گشادی چو آینه اسرار
نیست معلوم خلق عالم را
که چه بازیچه داشتی در کار
تا تو نیرنگ خویش بنمودی
[...]

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۸ - شناختن شهریار مرجانه جادو را گوید
تو امشب به می شاد با من نشین
که فردا منش بسته آرم برین
به پیش من او را نباشد درنگ
چه من دست بازم به شمشیر چنگ
سپهبد بدو گفت کای نازنین
[...]

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰
ایا گرفته عراقین را به نوک قلم
و یا سپرده سماکین را به زیر قدم
قلم به دست تو و بر فلک فریشتگان
زبان گشاده به شکر تو پیش لوح و قلم
دو پادشاه به جهد تو داده دست به عهد
[...]

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۳
همان بِه است که امروز خوش خوریم جهان
که دی گذشت و ز فردا پدید نیست نشان
از این سه روز که گفتم میانه امروزست
مکن توقف و پیش میانه بند میان
در انتظار بهار و خزان مباش که هست
[...]
