ای زینهار خوار بدین روز گار
از یار خویشتن که خورد زینهار
یک دل همی چرند کنون آهوان
با شیر و با پلنگ بیک مرغزار
وقتیکه چون دو عارض و زلفین تو
درباغ گل همی شکفد صد هزار
هر شب همی درخشد در گلستان
چون شعله های آذر گلهای نار
وقتیکه چون موشح گردد زمین
وشی و پرنیان همه کوه و قفار
گردد ز چشم دیده و ران ناپدید
اندر میان سبزه بصحرا سوار
وقتی که چون سرود سرایی بباغ
یا در چمن چغانه نهی بر کنار
بلبل سرود راست کند بر سمن
صلصل قصیده نظم کند بر چنار
وقتی که عاشقان وجوانان بهم
در باغ می خورند بدیدار یار
این بر چمن نشسته و پر می قدح
و آن زیر گل غنوده و پر گل کنار
زیر گل شکفته بخواهد گشاد
نرگس دو چشم خویش زخواب خمار
از من همی جدا شوی ای ماهروی
نامهربان نگاری و ناسازگار
بیدوست چون بوم بچنین ماه و روز
بی یار چون زیم بچنین روزگار
ترسم که از بهار بترسی همی
گویی ز تو بهار به آید بکار
وآنگاه چون بهار به آید زتو
گردی بچشم عاشق بیقدر و خوار
توزین قبل اگر روی ای جان مرو
ور انده تو زینست انده مدار
من هم بهار دیدم و هم روی تو
روی تو از بهار به، ای غمگسار
اینک بهار، اینک رخسار تو
بنگر بروی خویش و بروی بهار
ور بی بهانه رفتن خواهی همی
بیمهر گشت خواهی و زنهار خوار
شاخ بنفشه بخش مرا زان دو زلف
تا دارم آن بنفشه ز تو یادگار
چون تو شدی دلم شد و فردا مرا
از بهر مدح میر دل آید بکار
بنیاد حمد میر محمد کزوست
شاهی و ملک و دولت دین استوار
نزد پدر ستوده و نزد خدای
اندر همه مقامی واندر همه تبار
هم شهر گیر و هم پسر شهرگیر
هم شهریار و هم پسر شهریار
زو قدر و جاه و عز وشرف یافته
تاج وکلاه و تیغ و نگین هر چهار
اسلام را بمنزلت حیدر است
شمشیر او بمنزلت ذوالفقار
مردان مرد گیر و شیران نر
روز نبرد کردن و روز شکار،
در نزد او سراسر در بندگی
در پیش او تمامی در زینهار
رایش بوقت حزم حصار قویست
تیغش بروز رزم کلیدحصار
در حلم نایبانند او را جبال
درجود چاکرانند او را بحار
جایی که جودباید جودو سخاست
جایی که حلم باید حلم و وقار
از قادری که هست نیارد گذشت
اندر همه ولایت او اضطرار
با سهم او دلیرترین پیلی
از سر برون نیارد کردن فسار
از بیم اونکو خو و بخرد شدند
دیوانگان گشته خلیع العذار
فرزند آن شهست که از بیم او
بیرون نیارست آمد ثعبان زغار
ای عدل و رادمردی را در جهان
نوشیروان دیگر و اسفندیار
آن کو شمار ریگ بداند گرفت
فضل ترا گرفت نداند شمار
برتر ز چیزها خرد است و هنر
مردم بی این دو چیز نیاید بکار
وین هر دو را امید به تست از جهان
زینی بهر امیدی امیدوار
غره نئی بدین هنر و نیکویی
از فر شاه بینی و از کردگار
سلطان ترا بچرخ برین بر کشید
وآخر بدین همی نکند اختصار
جایی رساندت که بدرگاه تو
از روم هدیه آرند، از چین نثار
بخت مؤالف تو سوی ارتفاع
بخت مخالف تو سوی انحدار
فرمانبران توشده اند ای امید
فرمان دهنگان صغار و کبار
اندر دو چشم خویش زند خار خشک
هر دشمنی که با تو کند چار چار
درهر دلی هوای تو بیخی زده ست
بیخی که شاخ دارد و بر شاخ بار
گیتی گرفت با تو امیرا سکون
دلها گرفت با تو امیرا قرار
و آن دل که رفته بود بجای دگر
از بهر بازگشتن بر بست بار
ای درگه تو جایگه قدر و جاه
ای خدمت تو مایه عز و فخار
«نیک اختیار» باشد هر کس که کرد
درگاه تو و خدمت تو اختیار
فخریست خدمت تو که تا روز حشر
او را نه ننگ خواهد دیدن نه عار
شادی، بخدمت تو کند پیش بین
خدمت، بدرگه تو کند هوشیار
آنجاست ایمنی و دگر جای بیم
آنجایگه گلست و دگر جای خار
ای از تو یافته دل و فربی شده
فرهنگ دل شکسته وجود نزار
ای از تو یافته دل و فرخ شده
غمگین و دلشکسته چون فرخی هزار
سال نوست و ماه نو و روز نو
وقت بهار و وقت گل کامکار
شادی و خرمی را نو کن بسیج
دلرا بخرمی و بشادی سپار
بوبکر عندلیب نوا را بخوان
گو قوم خویش را چو بیایی بیار
وز هر یکی جدا غزلی نوشنو
شاهانه شادمانه زی و شادخوار
نو روز نو و نوبهار دلارام را
با دوستان خویش بشادی گذار
تا فعل ابر پاک نیاید ز خاک
تا طبع خاک خشک نگیرد بخار
پاینده باش تا به مراد و به کام
از دشمنان خویش بر آری دمار
امروز تو همیشه نکوتر ز دی
امسال تو هماره نکوتر ز پار
همواره یمن باد ترا بر یمین
پیوسته یسر باد ترا بر یسار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت بهار و عشق اشاره دارد. شاعر به توصیف زیباییهای بهار و جلوههای طبیعی آن میپردازد و دلخوشیهایی که عشق به همراه دارد را به تصویر میکشد. همچنین، او توضیح میدهد که چگونه بهار و عشق باید در کنار هم دیده شوند و از غم و جدایی نهراسند. شاعر با ادای احترام به شخصیتی بزرگ، تعابیری از فضیلتها و شایستگیها را به کار میبرد و بیان میکند که درگاه چنین شخصیتی مکانی امن و پر برکت است. در پایان، شاعر به شادی و خرمی در نو روز و آغاز بهار دعوت میکند و آرزوی موفقیت و خوشحالی برای همگان دارد.
هوش مصنوعی: ای آن که در این روزگار مراقب باش از یار خود، که او به تو آسیب خواهد رساند.
هوش مصنوعی: دل یک شکارچی در حال بازی و خوشگذرانی است و او به تماشای آهوانی مینگرد که با شیر و پلنگ در یک مرتع بزرگ در حال پرسهزدن هستند.
هوش مصنوعی: زمانی که دو گونه زیبا از چهره و موهای تو مانند گل در باغ میشکفند و زیبایی آنها بسیار فراوان است.
هوش مصنوعی: هر شب در باغ گل، همانند شعلههای آتش، گلهای نار روشنایی میبخشند.
هوش مصنوعی: زمانی که زمین به رنگهای زیبا و لطیف درآید و همه کوهها و دشتها پوشیده از پارچههایی نرم و خوشرنگ شوند.
هوش مصنوعی: چشم ما دیگر نمیتواند او را ببیند و در میان چمنزار، سوار بر اسب، ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند آوازخوانی، به باغ یا چمن میروی و کنار مینشینی.
هوش مصنوعی: بلبل آواز زیبایی را در کنار درخت سمن میخواند و شعر و نغمهای را بر درخت چنار تنظیم میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که عاشقان و جوانان در باغ به یکدیگر میرسند و دور یکدیگر جمع میشوند تا یارشان را ببینند.
هوش مصنوعی: در این تصویر، یکی از افراد بر روی چمن نشسته و مشغول نوشیدن از جام خود است، در حالی که فرد دیگری در زیر گلها خوابیده و در کنار او گلهای زیبایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: زیر گل شکفته، نرگس چشمهایش را از خواب سنگین بیدار میکند و میخواهد ببیند.
هوش مصنوعی: ای ماهروی زیبا، چرا از من دور میشوی؟ تو که نامهربان و ناسازگاری.
هوش مصنوعی: در زندگی بدون دوست، مانند جغدی است که در شب و روز تنهاست. بدون یار، روزگار همچون روزهایی سرد و بینشاط میگذرد.
هوش مصنوعی: نگرانم که از بهار بترسی، زیرا به تو میگویند که بهار به کار میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که بهار فرا برسد، تو برای عاشق بیارزش و بیاحساس خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر قبل از رفتن به آنجا که جانم، به تو وزن و تعادل میدهد، مراقب باش، زیرا اگر نه برگردی، دلتنگی و غم تو را رها نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: من هر دو را تجربه کردهام؛ زیبایی بهار و چهره تو را. تو، ای کسی که شادی و غم را در هم میریزی، بیشتر از بهار برایم اهمیت داری.
هوش مصنوعی: حال بهار فرا رسیده است، به چهره زیبای خودت و زیبایی بهار نگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر بدون دلیل و به یکباره بروی، ناپسند و بیاحترامی از خود نشان دادهای و مورد سوءاستفاده قرار خواهی گرفت.
هوش مصنوعی: من به خاطر آن دو زلف که شبیه شاخ بنفشه هستند، یادگار تو را در دل دارم.
هوش مصنوعی: وقتی تو وارد دلم شدی، فردا برای ستایش تو به سراغ من میآید.
هوش مصنوعی: مقدمه و اساس ستایش، شخصیت میر محمد است که از او، سلطنت و قدرت و دین پایدار نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: او در نظر پدرش فردی ستوده و در پیشگاه خداوند مقام والایی دارد، همچنین در میان تمام نسلها و خویشاوندانش نیز به همین ترتیب است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همواره با افراد مهم و با نفوذ در ارتباط باش و به خوبی در جامعه و محیط خود جایگاهی معتبر پیدا کن. همچنین، فرزندان این افراد نیز باید در مسیر پیشرفت و موفقیت گام بردارند. به نوعی، توجه به جایگاه اجتماعی و خانوادگی اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد با داشتن قدرت و مقام و بزرگمنشی، به تمام نعمتها و نشانههای احترام و شخصیت دست یافته است. او تاج و کلاه و شمشیر و نگین را به عنوان نمادهای عظمت و شان خود در اختیار دارد.
هوش مصنوعی: اسلام بهگونهای است که شجاعت و قدرت حیدر (علی) را میطلبد و شمشیر او همانند شمشیر ذوالفقار، نماد عزت و قدرت است.
هوش مصنوعی: مردان قوی و شجاع در میدان جنگ و شکار آمادهاند.
هوش مصنوعی: در برابر او باید تماماً در حالت بندگی و تواضع باشیم و از او خواستار حفاظت و نگهداری باشیم.
هوش مصنوعی: در زمان احتیاط، قدرت دفاعی او قوی است و شمشیرش در میدان جنگ، همانند کلیدی است که دروازهها را باز میکند.
هوش مصنوعی: او مانند کوهها در صبر و تحمل است و مانند دریاها در generosity و سخاوت.
هوش مصنوعی: در جایی که سخاوت لازم است، باید سخاوت به خرج داد و در جایی که خودداری و وقار مورد نیاز است، باید با حوصله و آرامش رفتار کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از قدرت کسی که در هر سرزمین ظاهری دارد بگذرد، زیرا در همهجا او برای دیگران به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هرگز فردی که شجاعت و دلیری دارد، نخواهد توانست از زیر بار سختیها و مشکلات برآید.
هوش مصنوعی: افراد دیوانه به خاطر ترس از او، با هوش و عقلانی شدهاند و چهرههایشان مانند زیبایان گشته است.
هوش مصنوعی: فرزند آن پادشاهی است که به خاطر ترس او، هیچ افعی جرئت نمیکند به بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیا همانند نوشیروان و اسفندیار، عادل و دلیر هستی.
هوش مصنوعی: کسی که تعداد دانههای ریگ را میداند، به حقیقت دانش تو دست مییابد؛ اما آن که از شمار آنها بیخبر است، به فضیلت تو پی نخواهد برد.
هوش مصنوعی: خرد و هنر از همه چیزها ارزشمندتر هستند و انسان بدون این دو توانایی چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: این دو نفر به امید تو از دنیا رفتهاند و به هیچ امیدی جز امید تو دلخوش نیستند.
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نباش به خاطر این هنر و زیبایی، زیرا همهی اینها را از قدرت پادشاه و آفریننده میبینی.
هوش مصنوعی: سلطان تو را به دقت زیر نظر دارد و در پایان، هیچ چیزی را ناچیز نمیشمارد.
هوش مصنوعی: به جایی میرسی که برای تو از روم هدیه بیاورند و از چین نذری تقدیم کنند.
هوش مصنوعی: سرنوشت و شانس تو به سمت اوج و پیشرفت رفته، در حالی که شانس و سرنوشت مخالف تو به سمت افت و تنزل میرود.
هوش مصنوعی: امید و آرزو دارم که فرمانروایان و حاکمان کوچک و بزرگ به توجّه به این موضوع و مسائل مربوط به آن توجه کنند و با دقت و انصاف عمل نمایند.
هوش مصنوعی: در دل دو چشم خود، خار خشکانی را میگذارم که هر دشمنی با تو بدی کند.
هوش مصنوعی: در هر دلی عشق تو ریشه دوانده است، عشقی که مانند درختی دارای شاخ و برگ است و بر سر آن میوهها و بارهایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دنیای من با وجود تو آرامش و سکون پیدا کرده است، ای امیر. دلها با حضور تو در آرامش به سر میبرند و راحتاند.
هوش مصنوعی: دل که به جایی دیگر رفته بود، برای بازگشت خود توشه و بار تهیه کرد.
هوش مصنوعی: خانهی تو، محل رسیدن به مقام و بلندمرتبهگی است، و خدمت به تو باعث میشود که انسان به عزت و افتخار دست یابد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در انتخاب خود در آمدن به درگاه تو و خدمت به تو را برگزیده است، شخصی نیکوکار و شایسته است.
هوش مصنوعی: این خدمت به تو افتخار بزرگی است که تا روز قیامت نه زشتی خواهد داشت و نه عیبی بر او خواهد بود.
هوش مصنوعی: شادی به خدمت تو میآید و جلوتر از تو میکوشد، در نزد تو فردی آگاه و هوشیار خواهد بود.
هوش مصنوعی: در آن مکان امنیت وجود دارد و در مکان دیگر ترس حاکم است؛ در آنجا گلها روییدهاند و در جای دیگر خاراها هستند.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل از وجود تو آرامش یافته و فرهنگ وجودش به خاطر دل شکستگی دگرگون شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل با تو یافته و خوشیهایش را از دست داده، اکنون غمگین و دلشکسته است همچون فرخی که هزار بار به درد آمده.
هوش مصنوعی: سال جدید فرامیرسد و ماه تازه و روز نو آغاز میشود؛ این زمان، زمان بهار و شکوفایی گلهاست.
هوش مصنوعی: دل را با شادی و خوشحالی تازه کن و آن را به خوشبختی و شادابی بسپار.
هوش مصنوعی: ای بوبکر، ابوالهُدی، وقتی به قوم و قبیله خودت میرسی، نغمهای دلنشین و زیبا را بخوان تا آنها را شاد و سرزنده کنی.
هوش مصنوعی: از هر کدام بهطور جداگانه شعری تازه و باشکوه سروده شده است. به زندگانی خود با خوشحالی و شادی ادامه دهید.
هوش مصنوعی: روز نو و بهار تازه را با شادی و لذت در کنار دوستانت سپری کن.
هوش مصنوعی: برای اینکه باران نبارد و زمین خشک نشود، باید ابرها از زمین تمیز و پاک شوند. این نشان میدهد که برای به دست آوردن نعمتها و برکتها، نیاز به شرایط مناسب و سازگار است.
هوش مصنوعی: عمرت پایدار باشد تا اینکه به آرزوهایت برسی و از دشمنانت شکستشان دهی.
هوش مصنوعی: امروز تو همیشه بهتر از دیروز هستی و امسالت همواره بهتر از سال گذشته است.
هوش مصنوعی: همیشه خوشبختی و برکت بر تو باد، و موفقیت در سمت راستت و آرامش در سمت چپت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پند بدادمت من، ای پور، پار
چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟
غره مشو گر چه نیابد همی
بی تو نه بهرام و نه شاپور پار
پشت گرانبار تو اکنون شدهاست
[...]
با رخت ای دلبر عیار یار
نیست مرا نیز به گل کار کار
تا رخ گلنار تو رخشنده گشت
بر دل من ریخته گلنار نار
چشم تو خونخواره و هر جادویی
[...]
دولت مسعودی با روزگار
چون تن و جان گشت بهم سازگار
تاج همی گوید جاوید باد
شاه زمانه ملک روزگار
بخت همی گوید پاینده باد
[...]
وقت گل سوری، خیز ای نگار
بر گل سوری می سوری بیار
بر بط سغدی را گردن بگیر
زخمه زیر و بم او برگمار
زان می نوشین، که چو جانم بدی
[...]
کام روان باد دل شهریار
بر همه کافی به جهان کامگار
عز فلک داور او رنگ بخش
حرز ملک خسرو دیهیم دار
بخت چو تختش شده خدمت پذیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.