گنجور

 
۱
۲
۳
۳۱
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲ - جنگ هوشنگ نوهٔ کیومرث با دیوان به کین‌خواهی پدرش سیامک

 

خجسته سیامک یکی پور داشت

که نزد نیا جاه دستور داشت

گرانمایه را نام هوشنگ بود

تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

به نزد نیا یادگار پدر

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹

 

چو تنگ اندر آمد به نزدیکشان

نبود آگه از رای تاریکشان

پذیره شدندش به آیین خویش

سپه سربسر باز بردند پیش

چو دیدند روی برادر به مهر

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱۲

 

تهمتن برانگیخت رخش از شتاب

پس پشت جنگ آور افراسیاب

چنین گفت با رخش کای نیک یار

مکن سستی اندر گه کارزار

که من شاه را بر تو بی‌جان کنم

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۷

 

چنین گفت رودابه روزی به زال

که از داغ و سوگ تهمتن بنال

همانا که تا هست گیتی فروز

ازین تیره‌تر کس ندیدست روز

بدو گفت زال ای زن کم خرد

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۴

 

چو خورشید برزد سر از کوه و راغ

زمین شد به کردار زرین چراغ

جهاندار دارا سپه برگرفت

جهان چادر قیر بر سرگرفت

بیاورد لشکر ز رود فرات

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۵ - گفتار اندر داستان خسرو و شیرین

 

کهن گشته این نامهٔ باستان

ز گفتار و کردار آن راستان

همی نوکنم گفته‌ها زین سخن

ز گفتار بیدار مرد کهن

بود بیست شش بار بیور هزار

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱

 

چو بگذشت زو شاه شد یزدگرد

به ماه سفندار مذ روز ارد

چه گفت آن سخنگوی مرد دلیر

چو از گردش روز برگشت سیر

که باری نزادی مرا مادرم

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۹

 

چنین گفت پس پهلوان با زرسپ

که بفروز دل را چو آذرگشسپ

سلیح سواران جنگی بپوش

بجان و تن خویشتن دار گوش

تو خواهی مگر کین آن نامدار

[...]

۲۱ بیت
فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۱ - رفتن ورقه به یمن

 

چو از مسکن خویش دل را بتافت

به بدرود کردن به گل شه شتافت

به گل شه سبک مادر تیز مهر

چنین گفت برخیز ایا خوب چهر

مر آن خسته دل را تو بدرود کن

[...]

۲۱ بیت
عیوقی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین

 

بگذرانیدی سپاه از رود هایی کز قیاس

ژرف دریا باشد اندر جنب آن هر یک قلیل

بس شگفتی نیست گر بر ژرف دریا بگذرد

لشکری کو را بود محمود دریا دل دلیل

باز گشتی شادمان و بر ستوران سپاه

[...]

۲۱ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۹ - در مدح شمس الکفات احمد بن الحسن میمندی

 

گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن

گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن

گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره

گفتایکی همه گره است و یکی شکن

گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت

[...]

۲۱ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - در مدح خواجه عمید حامد بن محمدالمهتدی گوید

 

تا دل من ز دست من بستدی

سر بسر ای نگار دیگر شدی

چاره و راه خویش گم کرده ام

تا تو مرا به راه پیش آمدی

من زهمه جهان دلی داشتم

[...]

۲۱ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰

 

هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور

تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور

موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست

دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟

شور است آب او ننشاندت تشنگی

[...]

۲۱ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴

 

این طارم بی‌قرار ازرق

بربود ز من جمال و رونق

وان عیش چو قند کودکی را

پیری چو کبست کرد و خربق

گوشم نشنود لحن بلبل

[...]

۲۱ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۹ - اندر بعض خواص جمادات و حیوانات و امکنه

 

ای کهن گشته در سرای غرور

خورده بسیار سالیان و شهور!

که شناسد که چیست از عالم

غرض کردگار فرد غفور؟

چو زمین بر شکستگی‌ست، چرا

[...]

۲۱ بیت
ناصرخسرو
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۷ - در مولود پهلوان گرشاسب گوید

 

چو بختش به هر کار منشور داد

سپهرش یکی نامور پور داد

بدان پورش آرام بفزود و کام

گرانمایه را کرد گرشساب نام

به خوبی چهر و به پاکی تن

[...]

۲۱ بیت
اسدی توسی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح ابومنصور

 

دارد آن وشی رخ و وشی برو وشی سلب

رادگاه غمزه چشم و زفت گاه بوسه لب

لؤلؤ لالا شرا از لاله نعمان صدف

لاله نعمانش را از عنبر سارا سلب

چشم او مخمور و من خوردم بجام مهر می

[...]

۲۱ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )

 

آباد بر این بر که و این طارم آباد

وز هر دو خداوند جهان کامروا باد

این برکه افروخته چون چشمه خورشید

وین طارم آراسته چون قبله نوشاد

با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام

[...]

۲۱ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - فی المدیحه

 

ای میر بی نظیر و خداوند بی عدیل

همنام خویش را بهمه بابها بدیل

نه گوش روزگار شنیده ترا نظیر

نه چشم کائنات بدیده ترا عدیل

شاهی نیاوریده چو تو آسمان بزرگ

[...]

۲۱ بیت
قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱ - در صفت بهار و مدح ابوالحسن

 

نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا

باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا

آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود

میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا

بوستان گویی بتخانهٔ فرخار شده‌ست

[...]

۲۱ بیت
منوچهری
 
 
۱
۲
۳
۳۱
 
تعداد کل نتایج: ۶۲۰