گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن
گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن
گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره
گفتایکی همه گره است و یکی شکن
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
گفتا یکی پرند سیاه و یکی پرن
گفتم دو زلف تو چه فشانند بر دورخ
گفتا یکی به تنگ عبیر و یکی به من
گفتم زمن چه بردند آن نرگس دو چشم
گفتا یکی قرار تو برد ویکی وسن
گفتم تن من و دل من چیست مر ترا
گفتا یکی میان منست و یکی دهن
گفتم بلای من همه زین دیده و دلست
گفتا یکی از این دو بسوز و یکی بکن
گفتم مراد و بوسه فروش و بها بخوان
گفتا یکی به جان بخر از من یکی به تن
گفتم که جان طلب کنی از من به بوسه ای
گفتا یکی همی ز تو باشد یکی زمن
گفتم دو چیز چیست ز روی تو خوبتر
گفتا یکی سخاوت صاحب یکی سخن
گفتم که نام صاحب و نام پدرش چیست
گفتا یکی خجسته پی احمد یکی حسن
گفتم رضا و خدمت صاحب چه کم کند
گفتا یکی نیاز ولی و یکی محن
گفتم دو دست خواجه چه چیزست جود را
گفتا یکی خجسته مکان و یکی وطن
گفتم دو گونه طوق به هر گردن افکند
گفتا یکی ز شکر فکند و یکی ز من
گفتم دلش چه دارد وعقلش چه پرورد
گفتا یکی مودت دین و یکی سنن
گفتم چه پیشه دارد مهر و هوای او
گفتا یکی ملال زداید یکی حزن
گفتم چه چیز یابد ازو ناصح و عدو
گفتا یکی نوازش و خلعت یکی کفن
گفتم موافقانرا مهرو هواش چیست
گفتا یکی سلیح تمام و یکی مجن
گفتم که گر دو تیر گشاید سوی چگل
گفتا یکی چگل بستاند یکی ختن
گفتم که گر دو نامه فرستد سوی عمان
گفتا یکی عمان بستاندیک عدن
گفتم چه باد حاسد او وان دگر چه باد
گفتا یکی به مادر غمگین یکی به زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر گفتگویی است بین شاعر و محبوبش، که در آن شاعر با سوالات متعدد به توصیف زیباییهای محبوب میپردازد و محبوب نیز با پاسخهای شاعرانه به سوالات او پاسخ میدهد. در این گفتگو، هر عنصر زیبایی مانند زلف، چشم، و صورت محبوب با تشبیهاتی به گل و سمن نشان داده میشود. شاعر از محبوب میپرسد که کدام یک از ویژگیها زیباتر است و محبوب نیز با اشاره به عناصر مختلف، لبخند، بوسه، و احوالات دل را به تصویر میکشد. این گفتگو در نهایت به جستجوی معانی عشق و زیبایی و احوالات انسانی میپردازد و بر ارتباط بین عشق و دوستی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: از من پرسیدند آیا چهرهات شبیه گل است یا کندرهات مانند سمن؟ پاسخ داد که یکی از آنها شکفته و زیباست و دیگری نیز به خاطر لطافتش قابل مقایسه است.
هوش مصنوعی: گفتم که در آن دو زلف پیچیده و نرم، کدامیک بیشتر شبیه گره است یا نرمش؟ او جواب داد که یکی همه گره است و دیگری همه نرمش.
هوش مصنوعی: از من پرسیدند زلف تو چه چیزی را به یاد میآورد؟ در پاسخ گفت: یکی پرند سیاه و دیگری پرنیان.
هوش مصنوعی: گفتم چه زیبایی در زلفهای تو وجود دارد که بر چهرهات میتابد، او گفت یکی از آنها بوی عطر را به خود جذب کرده و دیگری به من نزدیک است.
هوش مصنوعی: گفتم از من چه گرفتند آن چشمان زیبا، پاسخ داد که یکی آرامش تو را گرفت و دیگری نیز عشق و اشتیاق را.
هوش مصنوعی: گفتم که بدن و دل من چه ارتباطی با تو دارد؟ او پاسخ داد که یکی از آنها من هستم و دیگری تنها وسیلهای برای بیان من است.
هوش مصنوعی: گفتم که همه مشکلات من از این چشم و دل من است. او پاسخ داد که یکی از این دو را بسوزان و دیگری را تغییر بده.
هوش مصنوعی: گفتم معنی دلخواه و ارزش و بوسه را بگو، او گفت: یکی را با جان بخر و دیگری را با تن.
هوش مصنوعی: گفتم که از من عشق و جان بخواهی با یک بوسه، او پاسخ داد که یک بوسه از تو میخواهم و یک بوسه هم از خودم.
هوش مصنوعی: پرسیدم چه چیزی از چهرهی تو زیباتر است؟ پاسخ داد: یکی سخاوتِ صاحبش و دیگری سخن.
هوش مصنوعی: از او پرسیدم که نام صاحب و پدرش چیست. او پاسخ داد که یکی نام خوشبخت احمد است و دیگری حسن.
هوش مصنوعی: گفتم که آیا رضایت و خدمت کردن به صاحبمنصبان چه کمکی به او میکند؟ او گفت که این کار دو چیز لازم دارد؛ یکی نیاز و خواسته، و دیگری گرفتاری و درد.
هوش مصنوعی: گفتم خواجه دو دست تو چه چیزی از سخاوت را نشان میدهد؟ او پاسخ داد که یکی مکان خوشیمنی است و دیگری وطن.
هوش مصنوعی: گفتم دو نوع زنجیر بر گردن میگذارند، او پاسخ داد یکی از شکر ساخته شده و دیگری از وجود من.
هوش مصنوعی: گفتم دلش چه احساسی دارد و عقلش چه میپروراند، گفت: یکی محبت به دین و دیگری پیروی از سنتها.
هوش مصنوعی: گفتم: مهر و عشق او چه تاثیری دارد؟ گفت: یکی از دلخوشیها را از دل میبرد و یکی از اندوهها را.
هوش مصنوعی: گفتم ناصح و دشمن چه چیز از او به دست میآورند، او پاسخ داد: یکی نوازش و هدیه، و دیگری کفن.
هوش مصنوعی: گفتم دوستدارانش چه احساسی دارند، پاسخ داد که یکی محبت تمام و دیگری دیوانگی است.
هوش مصنوعی: گفتم اگر دو تیر به سمت چگل پرتاب شود، او پاسخ داد که یکی از تیرها چگل را خواهد برد و دیگری به ختن میرسد.
هوش مصنوعی: گفتم اگر دو نامه به عمان بفرستی، پاسخ داد یکی برای عمان خواهد بود و دیگری برای عدن.
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی میپرسد که چرا برخی افراد حسادت میکنند. پاسخی که میگیرد میگوید یکی از آنها به خاطر غم مادرش ناراحت است و دیگری به خاطر زن خود. در واقع، این پاسخ نشاندهنده این است که هر کس گرفتاریها و مشکلات خود را دارد و ممکن است به خاطر آنها دچار حسرت یا حسد شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عهد من شکسته بدان زلف پر شکن
با ز این چه سنبلست که سر برزد از سمن
دامیست آن که از پی دل تو همی زنی
دام ار همی ز بهر دل من زنی مزن
چندین هزار حیله چه باید ز بهر دل
[...]
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
ای گلبن روان و روان را بجای تن
پیش آر جام و تازه کن از راح روح من
زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو
د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن
خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال
[...]
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شدهست آفت سرما ز گلستان
تا باد ماه آبان بگذشت در چمن
شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
چون تخته های زرین بر نیلگون پرند
برگ چنار ریخته از باد در چمن
بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.