گنجور

 
۱
۲
۳
۴۰
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۵ - کشته شدن گاو برمایه

 

نشد سیر ضحاک از آن جست جوی

شد از گاو گیتی پر از گفت‌گوی

دوان مادر آمد سوی مرغزار

چنین گفت با مرد زنهاردار

که اندیشه‌ای در دلم ایزدی

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۶

 

سپیده چو از تیره شب بردمید

میان شب تیره اندر خمید

منوچهر برخاست از قلب‌گاه

ابا جوشن و تیغ و رومی کلاه

سپه یکسره نعره برداشتند

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۹

 

به گودرز گفت آن زمان پهلوان

کز ایدر برو زود روشن روان

پیامی ز من پیش کاووس بر

بگویش که مارا چه آمد به سر

به دشنه جگرگاه پور دلیر

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۷

 

سکندر چو کرد اندر ایران نگاه

بدانست کو را شد آن تاج و گاه

همی راه و بی‌راه لشکر کشید

سوی کید هندی سپه برکشید

به جایی که آمد سکندر فراز

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۵

 

سکندر بیامد دلی همچو کوه

رها گشته از شاه دانش پژوه

نبودش ز قیدافه چین در بروی

نبرداشت هرگز دل از آرزوی

ببود آن شب و بامداد پگاه

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۳

 

به دل گفت موبد که بد روزگار

که فرمان چنین آمد از شهریار

همه مرگ راییم برنا و پیر

ندارد پسر شهریار اردشیر

گر او بی‌عدد سالیان بشمرد

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر نکوکار » پادشاهی اردشیر نکوکار

 

چو بنشست بر گاه شاه اردشیر

بیاراست آن تخت شاپور پیر

کمر بست و ایرانیان را بخواند

بر پایهٔ تخت زرین نشاند

چنین گفت کز دور چرخ بلند

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۸

 

وزان پس غم و شادی یزدگرد

چنان گشت بر پور چون باد ارد

برین نیز چندی زمان برگذشت

به ایران پدر پور فرخ به دشت

ز شاهی پراندیشه شد یزدگرد

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲

 

چو خسرو نشست از برتخت زر

برفتند هرکس که بودش هنر

گرانمایگان را همه خواندند

بر آن تاج نو گوهر افشاندند

به موبد چنین گفت کاین تاج وتخت

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۶

 

ششم بیژن گیو و رویین دمان

به زه برنهادند هر دو کمان

چپ و راست گشتند یک با دگر

نبد تیرشان از کمان کارگر

به رومی عمود آنگهی پور گیو

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۲

 

چو گودرز بنشست برخاست طوس

بشد پیش خسرو زمین داد بوس

بدو گفت شاها انوشه بدی

همیشه ز تو دور دست بدی

منم ز این بزرگان فریدون نژاد

[...]

۱۷ بیت
فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در صفت شراب خوردن سلطان محمدبن محمود غزنوی

 

خسرو می خواست هم از بامداد

خلق بمی خوردن اوگشت شاد

خرمی و شادی از می بود

خرمی و شادی را داد داد

ماه درخشنده قدح پیش برد

[...]

۱۷ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۱

 

ای زود گرد گنبد بر رفته

خانهٔ وفا به دست جفا رفته

بر من چرا گماشته‌ای خیره

چندین هزار مست بر آشفته؟

این دشته بر کشیده همی تازد

[...]

۱۷ بیت
ناصرخسرو
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۷ - شگفتی دیگر جزیره که کرگدن داشت

 

از آن کوه ملاح بگذشت خواست

سپهدار گفت این شتابت چراست

بمان تا برین گنگ باز از شگفت

چه بینیم کان یاد باید گرفت

بدو گفت ملاح مفزای کار

[...]

۱۷ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۱ - رسیدن گرشاسب به قرطبه

 

سوی قرطبه رفت از آن جای شاد

یکی شهر خوش دید خرم نهاد

به نزدیک او ژرف رودی روان

که خوشیش در تن فزودی روان

از آن شهر یک چشمه مردی سیاه

[...]

۱۷ بیت
اسدی توسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

به پاسخ گفت رامین دلازار

مکن ماها مرا چندین میازار

نه بس بود آنکه از پیشم براندی

نه بس آن تیر کم در دل نشاندی

نه بس چندین که آب من ببردی

[...]

۱۷ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - فی المدیحه

 

دیر آمدن شاه برآورد ز من دود

گر دیرتر آید برود جان و تنم زود

از بسکه همی دارم در سینه غم شاه

خون دل ریشم زره دیده بپالود

با پشت خم آگینم و با کام سم آگین

[...]

۱۷ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

ای ماه خوش حدیث و نگار نکو کنار

با شاخ زی من آر یکی نازه کو کنار

کرده تهی ز دانه زمانه میان او

کرده پر آب لاله همه تنش روزگار

ماند بمانده ناری بر شاخ نار بر

[...]

۱۷ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - فی المدیحه

 

ای آفریدگار چو تو نافریده کس

کار تو دانش و دهش و دین و داد بس

آنکس که یک نفس بزند بی رضای تو

باشد دلیل آنکه همان باشدش نفس

زی هر شهی نتازی هرگز برای جنگ

[...]

۱۷ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - قصیده

 

ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل

مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل

بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا

در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل

ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم

[...]

۱۷ بیت
قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴۰
 
تعداد کل نتایج: ۷۹۵