گنجور

 
۱
۲
۳
۸۵
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب

 

به نام خداوند جان و خرد

کز این برتر اندیشه بر نگذرد

خداوندِ نام و خداوندِ جای

خداوندِ روزی‌دِهِ رهنمای

خداوند کیوان و گَردان‌سپهر

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم

 

چو زین بگذری مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کار بند

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب

 

دل روشن من چو برگشت از اوی

سوی تخت شاه جهان کرد روی

که این نامه را دست پیش آورم

ز دفتر به گفتار خویش آورم

بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲ - کشف شیوهٔ برافروختن آتش به دست هوشنگ و سابقهٔ جشن سده

 

یکی روز شاه جهان سوی کوه

گذر کرد با چند کس هم‌گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز

سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعت‌های دیگر به دست هوشنگ

 

چو بشناخت آهنگری پیشه کرد

از آهنگری ارّه و تیشه کرد

چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت

ز دریای‌ها رودها را بتاخت

به جوی و به رود آب‌ها راه کرد

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۲

 

چنان بد که از تازیان صدهزار

نبرده سواران نیزه گزار

برفتند و سالار ایشان شعیب

یکی نامدار از نژاد قتیب

جهاندار ایران سپاهی ببرد

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۸

 

چو نامه بر کید هندی رسید

فرستادهٔ پادشا را بدید

فراوانش بستود و بنواختش

به نیکی بر خویش بنشاختش

بدو گفت شادم ز فرمان اوی

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۴

 

چو خورشید شد زرد لشکر براند

کسی را که نابردنی بد بماند

چو شب نیم بگذشت و تاریک شد

جهاندار با کرد نزدیک شد

همه دشت زیشان پر از خفته دید

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام اورمزد » بخش ۲

 

برو نیز بگذشت سال دراز

سر تاجور اندر آمد به گاز

یکی پور بودش دلارام بود

ورا نام بهرام بهرام بود

بیاورد و بنشاندش زیر تخت

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام بهرامیان » پادشاهی بهرام بهرامیان

 

چو بنشست بهرام بهرامیان

ببست از پی داد و بخشش میان

به تاجش زبرجد برافشاندند

همی نام کرمان شهش خواندند

چنین گفت کز دادگر یک خدای

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۸

 

وزین روی بنشست بهرام گرد

بزرگان برفتند با او وخرد

سپهبد بپرسید زان سرکشان

که آمد زخویشان شما را نشان

فرستید هرکس که دارید خویش

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۸

 

چو بشنید خاقان که بهرام را

چه آمد بروی از پی نام را

چوآن نامه نزدیک خاقان رسید

شد از درد گریان هران کان شنید

از آن آگهی شد دلش پر ز درد

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۹

 

چوخراد برزین به خسرو رسید

بگفت آن کجا کرد و دید و شنید

دل شاه پرویز ازان شاد شد

کزان بد گهر دشمن آزاد شد

به درویش بخشید چندی درم

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی فرخ زاد » پادشاهی فرخ زاد

 

ز جهرم فرخ زاد راخواندند

بران تخت شاهیش بنشاندند

چو برتخت بنشست و کرد آفرین

ز نیکی دهش بر جهان آفرین

منم گفت فرزند شاهنشهان

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۲

 

و دیگر گروی زره دیو نیو

برون رفت با پور گودرز گیو

به نیزه فراوان برآویختند

همی زهر با خون برآمیختند

سناندار نیزه ز چنگ سوار

[...]

۱۵ بیت
فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۸ - مرو را جهازی نکو ساختند

 

مرو را جهازی نکو ساختند

خزینه ز گوهر بپرداختند

از آن گوهرانش یکی راندید

نه دید و نه نام یکی را شنید

که گوهر به نزدیک او سنگ بود

[...]

۱۵ بیت
عیوقی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح خواجه ابوعلی حسنک میکال نیشابوری

 

از باغ باد بوی گل آورد بامداد

وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد

گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من

آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد

خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود

[...]

۱۵ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰

 

ای روا کرده فریبنده جهان بر تو فریب،

مر تو را خوانده و خود روی نهاده به نشیب

این جهان را به جز از بادی و خوابی مشمر

گر مقری به خدای و به رسول و به کتیب

بر دل از زهد یکی نادره تعویذ نویس

[...]

۱۵ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۵

 

جهانا چه در خورد و بایسته‌ای!

وگر چند با کس نپایسته‌ای

به ظاهر چو در دیده خس ناخوشی

به باطن چو دو دیده بایسته‌ای

اگر بسته‌ای را گهی بشکنی

[...]

۱۵ بیت
ناصرخسرو
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

ای دست منت تو بمن بنده در دراز

درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز

درهای رنج بسته بمن بر سخای تو

بر من در سرای تو بیگاه و گاه باز

صد کس نیازمند من و من بجاه تو

[...]

۱۵ بیت
ازرقی هروی
 
 
۱
۲
۳
۸۵
 
تعداد کل نتایج: ۱۶۸۶