گنجور

 
۱
۲
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶

 

پیر ما وقت سحر بیدار شد

از در مسجد بر خمار شد

از میان حلقهٔ مردان دین

در میان حلقهٔ زنار شد

کوزهٔ دردی به یک دم درکشید

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷

 

قصهٔ عشق تو چون بسیار شد

قصه‌گویان را زبان از کار شد

قصهٔ هرکس چو نوعی نیز بود

ره فراوان گشت و دین بسیار شد

هر یکی چون مذهبی دیگر گرفت

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸

 

درآمد دوش ترکم مست و هشیار

ز سر تا پای او اقرار و انکار

ز هشیاری نه دیوانه نه عاقل

ز سرمستی نه در خواب و نه بیدار

به یک دم از هزاران سوی می‌گشت

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲

 

اشک ریز آمدم چو ابر بهار

ساقیا هین بیا و باده بیار

توبهٔ من درست نیست خموش

وز من دلشکسته دست بدار

جام درده پیاپی ای ساقی

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸

 

بس کز جگرم خون دگرگونه چکیده است

تا دست به کام دل خویشم برسیده است

و امروز پشیمانی و درد است دلم را

در عمر خود از هرچه بگفته است و شنیده است

پایی که بسی پویه بی‌فایده کردی

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت باز » حکایت باز

 

باز پیش جمع آمد سر فراز

کرد از سر معالی پرده باز

سینه می‌کرد از سپه‌داری خویش

لاف می‌زد از کله‌داری خویش

گفت من از شوق دست شهریار

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار

 

پس درآمد زود بوتیمار پیش

گفت ای مرغان من و تیمار خویش

بر لب دریاست خوش‌تر جای من

نشنود هرگز کسی آوای من

از کم آزاری من هرگز دمی

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » جواب هدهد

 

هدهد رهبر چنین گفت آن زمان

کانک عاشق شد نه اندیشد ز جان

چون بترک جان بگوید عاشقی

خواه زاهد باش خواهی فاسقی

چون دل تو دشمن جان آمدست

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی سالک ژنده‌پوش با پادشاه

 

ژنده‌ای پوشید، می‌شد پیر راه

ناگهان او رابدید آن پادشاه

گفت من به یا تو، هان ای ژنده پوش

پیر گفت ای بی‌خبر، تن زن خموش

گرچه ما را خود ستودن راه نیست

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او

 

دیدهٔ آن عنکبوت بی‌قرار

در خیالی می‌گذارد روزگار

پیش گیرد وهم دوراندیش را

خانه‌ای سازد به کنجی خویش را

بوالعجب دامی بسازد از هوس

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت جنید که سر پسرش را بریدند

 

مقتدای دین، جنید، آن بحر ژرف

یک شبی می‌گفت در بغداد حرف

حرفهایی کز بلندی آسمانش

سرنهادی تشنه دل در آستانش

داشت بس برنا، جنید راه بر

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » بیان وادی عشق

 

بعد ازین وادی عشق آید پدید

غرق آتش شد کسی کانجا رسید

کس درین وادی به جز آتش مباد

وانک آتش نیست عیشش خوش مباد

عاشق آن باشد که چون آتش بود

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عربی که در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران

 

در عجم افتاد خلقی از عرب

ماند از رسم عجم او در عجب

در نظاره می‌گذشت آن بی‌خبر

بر قلندر راه افتادش مگر

دید مشتی شنگ را، نه سر نه تن

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی

 

مگر بوالقاسم همدانی آنگاه

که از همدان برون افتاد ناگاه

سوی بت خانه آمد در نظاره

ستاده دید خلقی بر کناره

بر آتش دید دیگ پر ز روغن

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۲) حکایت ابراهیم ادهم

 

مگر می‌رفت ابراهیم ادهم

براهی در دو کس را دید با هم

یکی چیزی بیک جَو زان دگر خواست

بیک جَو می‌نیامد کارِ او راست

دگر ره گفت بستان یک جَو از من

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۵) حکایت جبریل با یوسف علیهما السلام

 

چو یوسف را در افکندند در چاه

درآمد جبرئیل از سدره ناگاه

که دل خوش دار در درد جدائی

که خواهد بود زین چاهت رهائی

تو را برْهاند از غم حق تعالی

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲ - رفتن مرغان بحضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام و شکایت نمودن از بلبل

 

شنید ستم که در دور سلیمان

که بد دیو و پری او را بفرمان

نشسته بود روزی بر سر تخت

سعادت یاور و اقبال با تخت

شدند مرغان بدرگاه سلیمان

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۵ - آمدن هدهد در نصیحت بلبل باو که راه بسی باریکست

 

بیا ای هدهد صاحب هدایت

چه داری تا خبر از هر ولایت

قباپوشی ولی دردی نداری

گله داری ولی مردی نداری

ز تن بیرون کن و کن خاک بر سر

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

سرای خود به غارت داد شاهی

درافتادند غارت را سپاهی

غلامی پیش شاه ایستاد بر پای

در آن غارت نمی‌جنبید از جای

یکی گفتش که غارت کن زمانی

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل

 

شبی آن پیر زاری کرد بسیار

که یارب این حجاب از پیش بردار

حجابش چون نماند و او فرو دید

دو عالم چون پیازی توبه‌تو دید

به هر تویی جهانی پر رونده

[...]

۲۲ بیت
عطار
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۵