ژندهای پوشید، میشد پیر راه
ناگهان او رابدید آن پادشاه
گفت من به یا تو، هان ای ژنده پوش
پیر گفت ای بیخبر، تن زن خموش
گرچه ما را خود ستودن راه نیست
کانک او خود را ستود آگاه نیست
لیک چون شد واجبم، چون من یکی
به ز چون تو صد هزاران، بیشکی
زانک جانت روی دین نشناختست
نفس تو از تو خری برساختست
وانگهی بر تو نشستهای امیر
تو شده در زیر بار او اسیر
بر سرت افسار کرده روز و شب
تو به امر او فتاده در طلب
هرچ فرماید ترا، ای هیچکس
کام و ناکام آن توانی کرد و بس
لیک چون من سر دین بشناختم
نفس سگ را هم خر خود ساختم
چون خرم شد نفس، بنشستم برو
نفس سگ بر تست ، من هستم برو
چون خر من بر تو میگردد سوار
چون منی بهتر ز چون تو صد هزار
ای گرفته بر سگ نفست خوشی
در تو افکنده ز شهوت آتشی
آب تو آرایش شهوت ببرد
از دلت و ز تن ز جان قوت ببرد
تیرگی دیده و کری گوش
پیری و نقصان عقل و ضعف هوش
این و صد چندین سپاه و لشگرند
سر به سرمیر اجل را چاکرند
روز و شب پیوسته لشگر میرسد
یعنی از پس میر ما در می رسد
چون درآمد از همه سویی سپاه
هم تو بازافتی و هم نفست ز راه
خوش خوشی با نفس سگ در ساختی
عشرتی با او به هم برساختی
پای بست عشرت او آمدی
زیردست قدرت او آمدی
چون درآید گرد تو شاه و حشم
تو جدا افتی ز سگ، سگ از تو هم
گر ز هم اینجا جدا خواهید شد
پس به فرقت مبتلا خواهید شد
غم مخور گر با هم اینجا کم رسیم
زانک در دوزخ خوشی با هم رسیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گفتگویی بین یک پیر ژندهپوش و پادشاه صورت میگیرد. پیر به پادشاه میگوید که نباید خود را ستایش کند، زیرا این عمل نشاندهندهی ناآگاهی اوست. او تأکید میکند که انسانها باید از نفس خود آزاد شوند تا بتوانند به دین واقعی دست یابند. پیر توضیح میدهد که پادشاه به عنوان یک امیر، زیر سلطهی نفس خود اسیر است و نمیتواند آزادانه عمل کند.
او ادامه میدهد که این نفس مانند سگی است که بر پادشاه سوار شده و او را از مسیر اصلی خود منحرف کرده است. پیر به پادشاه هشدار میدهد که وجود نفس و شیطنتهای آن در نهایت به زوال و مرگ میانجامد و انسانها باید از این حالت رهایی یابند. در نهایت، پیر به این نتیجه میرسد که حتی اگر دو نفر با هم در زندگی خوش بگذرانند، در دوزخ در نهایت از یکدیگر جدا خواهند شد. این شعر در پی تأمل بر نفس و اهمیت شناخت آن است.
هوش مصنوعی: یک فرد بیپول و بیچیز لباسهایی کهنه و پاره پوشیده بود، اما ناگهان توانست پادشاهی را ببیند که در حال گذر بود.
هوش مصنوعی: گفت: من به خاطر تو سخن میگویم، ای پیر که لباس پارهات تو را میپوشاند. او پاسخ داد: ای کسی که در جریان نیستی، بیصدا باش و به فکر تن خود باش.
هوش مصنوعی: اگرچه ما خود را ستودن نمیدانیم، اما او که حقیقت را میداند، خود را ستوده است.
هوش مصنوعی: اما زمانی که انجام وظیفهام ضروری شد، چون من یکی هستم که به اندازه صد هزار نفر ارزش دارم، بدون هیچ شکی.
هوش مصنوعی: چون جان تو به دین آشنایی ندارد، نفس تو از تو موجودی جدا و بیگانه ساخته است.
هوش مصنوعی: حال که تو بر تخت نشستهای، به نظر میرسد که همان امیر مخلوق تو هستم و زیر بار مسئولیتها و مشکلات تو گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: زندگی تو تحت کنترل و هدایت روز و شب قرار دارد و همواره در جستجوی خواستههای او هستی.
هوش مصنوعی: هر چه که هیچکس به تو بگوید، تو فقط میتوانی موفقیت یا شکست را تجربه کنی و به جز این هیچ چیز دیگری در توان تو نیست.
هوش مصنوعی: اما وقتی که من حقیقت دین را شناختم، حتی نفس یک سگ را نیز برای خود به کار گرفتم.
هوش مصنوعی: وقتی نفس شیرین و خوشحالی به من دست میدهد، مینشینم و از آن لذت میبرم. اما وقتی غمگین میشوم، تمام احساسات من تحت تأثیر قرار میگیرد و به نوعی در کنترل من قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: مثل اینکه من به تو میمالم و بر تو سوار میشوم، اما وجود من از وجود تو به مراتب بهتر است.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر خودت سخت گرفتهای، خوشی از خواهشها و شهوتها در وجودت آتشافروزی به پا کرده است.
هوش مصنوعی: آب میتواند باعث شود که تمایلات و احساسات عاشقانهات از دلت برود و از جسمت نیرو و انرژی و زندگی را بگیرد.
هوش مصنوعی: حتی با افزایش سن، مشکلاتی مانند کمطراحی بینایی، شنوایی ضعیف، کاهش تواناییهای عقلانی و ضعف در درک به وجود میآید.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهومی اشاره دارد که بسیاری از نیروها و سربازان، در واقع نماینده و خدمتگزاران مرگ هستند. به عبارت دیگر، تمام این نیروها به نوعی به خدمت مرگ در آمدهاند و نشان میدهند که نهایتاً همه موجودات در برابر مرگ قرار دارند.
هوش مصنوعی: روز و شب، همیشه نیروهایی به ما نزدیک میشوند، به طوری که انگار در پی یک فرمانده به سوی ما میآیند.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان از همه طرف حمله کردند، تو نیز به خود دست و پا زدی و نفس کم آوردی.
هوش مصنوعی: با نفس سگی که همراه توست، خوشی و لذت میچشیدی و لحظاتی شاد را با او سپری کردی.
هوش مصنوعی: به جشن و شادی او وارد شدی و تحت تأثیر قدرت او قرار گرفتی.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه و درباریان به دور تو جمع شوند، تو از سگ متمایز خواهی شد و حتی سگ نیز از تو فاصله خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر بخواهید از یکدیگر جدا شوید، در نتیجه دچار جدایی و مشکل خواهید شد.
هوش مصنوعی: نگران نباش که ما اینجا کم هم باشیم، زیرا در نهایت در دنیای دیگری، با هم خوش خواهیم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.