فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
لطیف آمد ازیشان باد و آتش
ازیرا سوی بالا گشت سرکش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
جوانست او به سال و بخت و رامش
چو پیرست او به رای و عقل و دانش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
کرا در دل فروزد مهر آتش
زبان گرددش در گفتار سرکش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
تو گویی رام گردد عشق سر کش
که خاکستر شود سوزنده آتش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
ترا یزدان خرد دادهست و دانش
وزین دانش ندادت هیچ رامش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
چو در دستم بود دریای سرکش
چرا پرهیزم از سوزنده آتش؟
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چو گشتی آتش تیزیش سرکش
زدی دست قضا آبی بر آتش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو بشنید این سخنها ویس دلکش
فتاد اندر دلش سوزنده آتش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
ببار ای برف برف بر جان من آتش
که بی دل را همه رنجی بود خوش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
به مجمر در رخان ویس آتش
بر آن آتش عبیر آن خال دلکش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
به پاسخ گفت وی را ویس دلکش
صبوری چون توان کردن در آتش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
منم کیوان گر ایشانند سرکش
منم دریا گر ایشانند آتش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
چو رامین روشنایی دید و آتش
به پیش روشنایی ماه دلکش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
فروکردم ز سر افسار دانش
نهادم پای در بازار رامش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
شتابانتر به راه از تیر آرش
دو چشم از کین دل کرده چو آتش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
مبادا هیچ عاشق تند و سرکش
که تندی افگنده او را در آتش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
گهی چون آب گشتی روشن و خوش
گهی چون دود گشتی تند و سرکش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
ترا تا باشد اندر دل هوا خوش
تن تو همچنین باشد بلا کش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
غمت شادی شود سختیت رامش
بلا خوشی و نادانیت دانش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
می گلگونت آرم روشن و خوش
که دارد بوی مشک و رنگ آتش