گنجور

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱ - غزل یا لغز

 

بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم

سخن از آن گل خندان به سخندان گویم

غزل آموز غزالانم و با نای شبان

غزل خود به غزالان غزلخوان گویم

شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه

 

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم

سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

من از دل این غار و تو از قله آن قاف

از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم

دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳ - تو بمان و دگران

 

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴ - یوسف گم گشته

 

یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان

تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان

ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف

این زمان یوسف من نیز به من بازرسان

رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال

 

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن

گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن

ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست

عالمی داریم در کنج ملال خویشتن

سایه دولت همه ارزانی نودولتان

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶ - درس محبت

 

در بهاران سری از خاک برون آوردن

خنده ای کردن و از باد خزان افسردن

همه این است نصیبی که حیاتش نامی

پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن

مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷ - چه خواهد بودن

 

آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن

یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن

حاصل از کشمکش زندگی ای دل نامی است

گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن

آفتابی بود این عمر ولی بر لب بام

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸ - آیینهٔ شاهی

 

ای کعبه دری باز به روی دل ما کن

وی قبله دل و دیدهٔ ما قبله‌نما کن

از سینهٔ ما سوختگان آینه‌ای ساز

وانگاه یکی جلوه در آیینهٔ ما کن

با زیبق این اشک و به خاکستر این غم

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹ - گدا پادشاه کن

 

ای طلعت تو خنده به خورشید و ماه کن

زلف تو روز روشن مردم سیاه کن

خال تو آتشی است دل آفتاب‌سوز

خط تو سایه‌ای است سیه روی ماه کن

یعقوب‌ها ز هجر تو بیت‌الحزن‌نشین

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰ - سه تار من

 

نالد به حال زار من امشب سه تار من

این مایهٔ تسلی شب های تار من

ای دل ز دوستان وفادار روزگار

جز ساز من نبود کسی سازگار من

در گوشهٔ غمی که فراموش عالمی است

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱ - ناله های زار

 

به اختیار دلی برد چشم یار از من

که دور از او ببرد گریه اختیار از من

به روز حشر اگر اختیار با ما بود

بهشت و هر چه در او از شما و یار از من

سیه تر از سر زلف تو روزگار من است

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲ - گلهٔ خاموش

 

کس نیست در این گوشه فراموش‌تر از من

وز گوشه‌نشینان تو خاموش‌تر از من

هرکس به خیالیست هم‌آغوش و کسی نیست

ای گل به خیال تو هم‌آغوش‌تر از من

می نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳ - اقبال من

 

تیره‌گون شد کوکبِ بختِ همایون‌فالِ من

واژگون گشت از سپهر واژگون اقبالِ من

خندهٔ بیگانگان دیدم نگفتم درد دل

آشنایا با تو گویم گریه دارد حالِ من

با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴ - جلوه جواله

 

این همه جلوه و در پرده نهانی گل من

وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من

جز یکی راز که پیوسته نهان ماند، نیست

تویی آن راز که پیوسته نهانی گل من

همه طفلند در این وادی و تا این وادی‌ست

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵ - به سروناز شیراز

 

باز شد روزنی از گلشن شیراز به من

می‌کشد نرگس و نارنج سری باز به من

سروناز ارم از دور به من کرد سلام

جای آن را که چنان سرو کند ناز به من

آدم انگاشت به لطف ملکوتم شیراز

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶ - به یاد مرحوم میرزاده عشقی

 

عشقی که درد عشق وطن بود درد او

او بود مرد عشق که کس نیست مرد او

چون دود شمعِ کُشته که با وی دمی‌ست گرم

بس شعله‌ها که بشکفد از آه سرد او

بر طرف لاله‌زار شفق پر زند هنوز

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷ - یاد قدیم

 

یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او

یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

با حق صحبت من و عهد قدیم خویش

یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او

دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸ - انتظار فرج

 

ای آفتاب هاله‌ای از روی ماه تو

مه بر لب افق لبه‌ای از کلاه تو

لرزنده چون کواکب گاه سپیده‌دم

شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو

کی می‌رسی به پرچم خونین چون شفق

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹ - بمانیم که چه

 

سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه

زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست

این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه

خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰ - غزال رمیده

 

نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده

که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده

سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت

سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده

ندیده خیر جوانی غم تو کرد مرا پیر

[...]

شهریار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode