ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۶ - دو نامهٔ منظوم (خطاب به حاجی حسین آقا ملک که از بهار کتابی خریده بود و ادای قیمت آن به درازا کشیده بود)
سر حلقهٔ صاحبدلان حسین
ای سرور عالیجناب من
دارم سخنانی صواب چند
بشنو سخنان صواب من
توخود ملکی برملوک عصر
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۷ - قطعهٔ دوم (خطاب به حاجی حسین آقا ملک که از بهار کتابی خریده بود و ادای قیمت آن به درازا کشیده بود)
سر دفتر آزادگان حسین
برد از دل من صبر و تاب من
وی با قلم آتشین خویش
بر خاک جفا ریخت آب من
ده سال کتاب مرا نداد
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - مونس پدر
ای دختر خوب نازنین من
پروانه ماه مه جبین من
تو بخت منی در آستان من
تو دست منی در آستین من
از مادر مهربان جدا گشتی
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۰ - شکایت از بچهها
فکر مرا سخت مشون کند
نعره این دخترک بیسکون
مال نه وگشته ز بخت سیاه
خانه لبالب ز بنات و بنون
صبر مرا بردند از قال و قیل
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - دریغ و آه امین
دریغ و درد که در عین نیکخواهی و مهر
نهفت رخ ز رفیقان نیکخواه، امین
دریغ و آه که در نیمشب به مرگ فجا
رسید روز حیاتش به شامگاه، امین
جدا شد از بر یاران به نیمهراه حیات
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - تاریخ تونل راه لرستان
به عهد پهلوی شاه جوانبخت
که بادش دولت و اقبال همراه
بیامد لشکری تا قوم لر را
به آداب تمدن سازد آگاه
هم از مرز لرستان شاهراهی
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۳ - در مرثیه و تاریخ فوت ملکالشعرا صبوری
گفتم به دل چرا طربت شد بدل به غم
گفتا پس از صبوریم از دل طرب مخواه
گفتم چه خواهی از دل و جان بعد او بگوی
گفتا ز جان و دل، جز رنج و تعب مخواه
گفتم سبب چه شد که به غم مبتلا شدی
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۴ - نی و بلوط
با نی گفتا بلوط شرمت باد
زان جسم نوان و پیکر ساده
از مادر دهر رو شکایت کن
تا از چه تو را بدین نمط زاده
بر من بنگرکه پیکرم چون کوه
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۵ - در سفر استعلاجی سوییس گفته است
تا هست همی خوریم باده
چوننیست نمیخوربم باده
روزی که بهای می کم آید
آن روزکمی خوریم باده
ما از پی جلب اشتهایی
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۶ - در عزل ناصرالدین میرزا و نصب کامران میرزا به ایالت خراسان
از چاه عموی شه اگر جست خراسان
در چالهٔ جد شه جمجاه فتاده
جست ازکف فرزند مظفرشه و امروز
گیر پسر ناصر دین شاه فتاده
در دامن آن پور، بهدلخواه شد اما
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - خطاب به محمدعلی شاه که قشون روس را به داخلهٔ کشور دعوت کرده بود
پادشاها نصیحتم شنو
مملکت را به دست روس مده
نوعروسی است ملک وتو داماد
به کسی دست نوعروس مده
روس اهریمنی است خونخواره
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۸ - بهار در خراسان
دلم از مردم ری سخت ملول است که نیست
هیچ پوشیده زکس کفرنمایان همه
لذت روح برم چون به خراسان گذرم
ز آن که محکم نگرم پایهٔ ایمان همه
مردمش ساکن اقلیم جنانند و بود
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - در تهدید و تقاضا
ای فلکرتبه شریفالسلطان
که نظیرت به جهان پیدا نه
شمس و این نور و تجلی باشد
شمع ایوان تو را پروانه
چرخ با این همه رفعت گردد
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - در وحدت وجود
چندین هزار آینه بینی پر از نقوش
گر برنهی برابر یکدیگر آینه
چون نیک بنگری همهٔ نقشها یکیست
بر تو یکی هزار نماید هر آینه
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری
گفت صوفی تن بود زندان جان
چون قفس کانجا نشانی بلبلی
گفتمش در اشتباهی ای رفیق
کی شود تن در بر جان حایلی؟
جسم، اضدادیست درهم بیخته
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - انسان سازی
مرا درست به یاد اندرست عهد صبی
به روزگار لطیف تفرج و بازی
فتاد پارهٔ مومی ز دامن دایه
من آن ربودم و جستم چو آهو از تازی
چو سنگ بودم درآغاز و نرم گشت آخر
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - قطعهٔ کابوسیه
عدل کن عدل که گفتند حکیمان جهان
مملکت بیمدد عدل نماند بر جای
پادشاهان جهان را سه فضیلت یار است
یا یکی زین سه بودشان به عمل راهنمای
اول آن پادشهی پاکدلی دادگری
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴ - جواب روزنامه انگلیسی شرق نزدیک
گویند مرکز وطن ما بود خراب
از بس فساد و خدعه در آنجا گرفته جای
انکار ازین فساد نداریم و روشن است
تاربکی و خرابی این ملعنت سرای
لیکن خدا گواست که در مهد عافیت
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - آسمان پیما
ویحک ای مرغ آسمان پیمای
از بر بام آسمانت جای
تو همایی که گفتهاند از پیش
که هما آیتی بود ز خدای
میغ پیکر یکی هیونی تو
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - جواب به افسر
افسرا قطعهٔ تو را خواندم
که ز میخ رهی دژم گشتی
از کیای خواجه با اُباتالضیم
همترازو و همقدم گشتی
تو نبودی که چون دگر یاران
[...]