گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۶ - نسب‌نامه بهار

 

منت خدای را که من از نسل برمکم

بتوان شمرد جد و پدر تا فرامکم

جز خاندان حیدر کرار در جهان

یک خانواده نیست به تعظیم‌، هم تکم

در ملک خویش و در همه آفاق‌، مشتهر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - زرین جوشنم

 

این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای

یافته ره سستیئی در نظم و نثر متقنم

در سیاست‌ هرچه گفتی‌ دارمت‌ معذور از آنک

بوده‌ای مزدور و بر مزدور نرم است آهنم

این زمان بر نظم و نثرم چرب‌دستی می کنی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸

 

ز خوبرویان بر من همی گذشت ستم

از آن زمان که پدر برد درد بستانم

به کام من شد از آن روزگار، تلخی عشق

که برد مادر در کام تلخ پستانم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹ - ترجمه یکی از قطعات ژان ژاک روسو

 

چون سرابند سفلگان از دور

که نمایند بحرهای علوم

هرچه نزدیک‌تر شوی سویشان

لاجرم بیشتر شوی محروم

رادمردان ز دور همچون کوه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - آش کشک

 

چندکار سخت و مشکل را برایت بشمرم

بشمر ار مشکل‌تر از این پنج داری‌، ای حکیم

اولا از شهر تهران تا لب بحر خزر

کندن از توچال شمران شاهراهی مستقیم

ثانیا ازکوه شمران بی‌وجود تکیه‌گاه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱ - در پیشگاه آستان قدس رضوی

 

تبارک الله از این فرخ آستان که بود

به پاس درگه او آسمان همیشه مقیم

حریم زادهٔ موسی که چون دم عیسی

روان فزاید خاک درش به عظم رمیم

به چشم زایر این آستان بود روشن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - بهشت بی‌احباب - در سویس هنگام معالجه گفته است‌

 

دیده‌ای کس درون خلد مقیم

خاطرش بستهٔ عذاب الیم

منم اندر سویس جسته مقام

دل به تهران و امجدیه مقیم

عقل گوید که در بهشت بپای

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳

 

سودهٔ سیم همی پاشد بر دشت‌، نسیم

تا در و دشت توانگر شود از سودهٔ سیم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - عز من قنع

 

گفتند فروتن شو تا زر به کف آری

زرگرد شود چون که شود مرد فروتن

گفتم که فروتن نشود مرد جوانمرد

ننهد ز پی مال به بدنامی گردن

زان مال عزیز است کزان عزت زاید

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - تسلیت به سردار معزز حکمران بجنورد هنگامی که مادر او و مهرالسلطنه همسرش در یک زمان بدرود حیات گفتند

 

مگِری سردار، زان که گریه و زاری

سود ندارد در این زمانهٔ ریمن

رفته‌، به زاری وگریه باز نگردد

جز که‌ بخوشد دو چشم‌ و خسته‌ شود تن

مادر پرهیزگارت ار ز میان رفت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر

 

گیو تاجر نموده این اوقات

چارقی چند وارد از لندن

مورد آزمون هر نادان

مایه امتحان هر چلمن

رویه‌اش وصله‌ای ز چکمه زال

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - قطعهٔ الحاقی در پاسخ فانی سمنانی

 

فانی‌، کز زادن چنو سخن آرای

مادر ایام شد عقیم و سترون

خوشا زبن چامهٔ بدیع که باشد

باغی پریاسمین و خیری و سوسن

هر ورقی راکزو دو بیت نگاری

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - در سوگ پدر

 

دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر

بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان

دربغ از آن دل دانا که از جفای سپهر

گزید خاک سیه را ز بهر خویش مکان

صبوری آن ملک شاعران طوس برفت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - نالهٔ ملت

 

هست صوتی بس مهیب و خوفناک

بانگ توپ و نعرهٔ فرماندهان

سخت‌تر زانست بانگ صاعقه

کاندر آید نیم شب از آسمان

هست از آن بسیار هول‌انگیزتر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - سیاست

 

چون پیشه‌ای شدست سیاست به‌ملک ری

شایدکه هیچ نارم ازین پیشه بر زبان

از خوان و از خورش بکشم دست ناشتا

چون اوفتد یکی مگس اندر میان خوان

از تشنگی بمیرد اگر شیر بنگرد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - تاریخ موزه

 

در عهد شهنشاه جوانبخت رضا شاه

کاز وی شده این کشور دیرینه گلستان

نخل فتن از پای درافتاد چو برخاست

این شاه جوانبخت به پیرایش بستان

چون امن شد ایران به‌ره علم کمر بست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - ابر و شفق

 

کربم و باذل ابری برآمد از بر کوه

بغارتیده همه بار خانهٔ عمان

صلای داد و جبین برگشاد و کرد نثار

به‌دشت گوهر سیراب و بر افق مرجان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - در تحمل نکردن زور

 

دو رویه زیر نیش مار خفتن

سه پشته روی شاخ مور رفتن

تن روغن‌زده با زحمت و زور

میان لانهٔ زنبور رفتن

به کوه بیستون بی‌ره‌نمایی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - وعدهٔ مادر

 

شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد

از اتفاق که شرحش نمی‌توان دادن

قضات محکمه دادند حکم قتلش را

که رسم نیست به بیچارگان امان دادن

به‌دست و پای درافتاد مادرش که مگر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۵ - دین و وطن

 

زمانه کرد چو در بر شعار دین و وطن

شدند مردم مسکین شکار دین و وطن

به میر و کاهن روز نخست لعنت باد

کز آن دوگشت بپا یادگار دین و وطن

ز پیش گرسنگان بهر پاس عزت خویش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰