گفتند فروتن شو تا زر به کف آری
زرگرد شود چون که شود مرد فروتن
گفتم که فروتن نشود مرد جوانمرد
ننهد ز پی مال به بدنامی گردن
زان مال عزیز است کزان عزت زاید
عزت را با ذلت حاصل نکنم من
نزدیک فقیرانم خوشخوار چو حلوا
نزدیک امیرانم دشخوار چو آهن
گر دوست ندارند مرا دولتمندان
بهتر که تهیدستان دارندم دشمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مفهوم فروتنی و عزت نفس اشاره میکند. او میگوید که برای به دست آوردن ثروت نباید خود را پست و فروتن کند، زیرا مردان حقیقی هرگز به خاطر مال و ثروت، به ذلت تن نمیدهند. او بر این باور است که عزت باید با شرافت به دست آید و نه با ذلت. شاعر همچنین میگوید که در مجمع فقیران، مانند حلوا خوشایند و در حضور ثروتمندان، مانند آهن سرد و دشوار است. او در نهایت به این نکته میرسد که اگر ثروتمندان او را نپسندند، بهتر است که تهیدستان او را دوست داشته باشند تا اینکه به ذلت بیفتد.
هوش مصنوعی: گفتند که برای اینکه به ثروت برسی و به موفقیتهای بیشتری دست یابی، باید خود را humble و متواضع نشان دهی. وقتی که انسان فروتن باشد، مانند طلا که با گذر زمان و تلاش، به ارزش خود میرسد، میتواند به مقام والایی برسد.
هوش مصنوعی: گفتم که انسان باصفات و مردمی با شخصیت، هرگز خود را به خاطر مال و ثروت پایین نمیآورد و به بینامی و بد نامی رضایت نمیدهد.
هوش مصنوعی: مالی که به واسطهی آن آبرو و عظمت به دست میآید، برای من ارزشمند است و من حاضر نیستم به خاطر رسیدن به عظمت، به ذلت افتاده و به دست آورم.
هوش مصنوعی: من در کنار فقیران شیرینزبان و دلنشین هستم، ولی در نزد امیران و ثروتمندان، سخت و تاریک مانند آهن.
هوش مصنوعی: اگر ثروتمندان مرا نمیپسندند، بهتر است که دشمنان من تهیدستان باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میلاو منی، ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان
توسروی وبر پای نکوتر که بود سرو
نی نی که ترا سرو رهی زیبد بنشین
ایکام دل دوست و بلای دل دشمن
روزه شد و دیمه شد و عید آمد و بهمن
رسم اندر پیغمبر و بهمن تو بجای آر
هم سیرت پیغمبر و هم سیرت بهمن
بر سیرت آن هستی و بر کرده او نیز
[...]
راست کن طارم کاراسته شد گلشن
تازه کن جانها جانا به می روشن
بر جمال شه ساقی تو قدح ها ده
بر ثنای شه مطرب تو نواها زن
بازوی دولت و تاج شرف و ملت
[...]
ای دولت کلی ز مکان تو ممکن
وی حکمت جز وی ز بیان تو مبین
با روی تو تابنده نه ماهست و نه خورشید
با خوی تو آزاد نه سروست و نه سوسن
از دست قضا گردن او شد چو گریبان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.