شنیدهام پسری را جنایتی افتاد
از اتفاق که شرحش نمیتوان دادن
قضات محکمه دادند حکم قتلش را
که رسم نیست به بیچارگان امان دادن
بهدست و پای درافتاد مادرش که مگر
توان نجاتش از آن مرگ ناگهان دادن
بود علاقهٔ مادر به حالت فرزند
حکایتی که محال است شرح آن دادن
از آن که بود مقصر جوان و دشوار است
رضا به فاجعهٔ مرگ نوجوان دادن
به صورتش دم تیغ آشنا نگشته جفاست
گلوش را به دم تیغ خونفشان دادن
بهار زندگیش ناشکفته حیف بود
گلش به دست جفاکاری خزان دادن
ولی دربغ که قانون حرام میدانست
چنان شکار حلالی به رایگان دادن
بود شکستن قانون گناه و نیست گناه
عزیز جانی در دست جانستان دادن
فقیر بود زن و نالهاش نداشت اثر
کجا به ناله توان سنگ را تکان دادن
همه رسوم و قوانین نوشته بر فقراست
بجز مراتب احسان و رسم نان دادن
وسیلهای به ضمیر زن فقیرگذشت
که باید آن را یاد جهانیان دادن
گرفت رخصت و در حبسگه پسر را دید
چه مشکل است تسلی در آن مکان دادن
بگفت غم مخور ای نور دیده کاسانست
ترا نجات ازین بحر بیکران دادن
به رهن دادهام اسباب خانه را امروز
که لازمست تعارف به این و آن دادن
ز پای دار به آن غرفه بلند نگر
مرا ببینی آنجا به امتحان دادن
گرم سپیدبود رخت مطمئن گشتن
وگر سیاه، به چنگ اجل عنان دادن
شبی گذاشتپسر در امید وگفت رواست
زمام کار به اشخاص کاردان دادن
صباح مرگ یکی دار دید و میدانی
پر ازدحام، چو لشکر به وقت سان دادن
به غرفه مادر خود دید در لباس سفید
دلش قوی شد از آن عهد و آن زبان دادن
نشاط کرد و بشد شادمانه تا در مرگ
چو داد باید جان، به که شادمان دادن
فتاد رشتهٔ دارش به گردن و جان داد
بهرغم مادر و آن وعدهٔ نهان دادن
یکی بگفت به آن داغدیده مادر زار
به وقت تسلیت وتعزیت نشان دادن
چرا تو وعدهٔ آزادی پسر دادی
مگر نبود خطا وعدهای چنان دادن
جواب داد چو نومیدگشتم این گفتم
که بچهام نخورد غم بهوقت جان دادن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستان مادری نقل شده است که پسری بیگناه به اتهام جنایت محکوم به مرگ میشود. مادر از قاضیها درخواست امان و کمک میکند، اما بیفایده است. او جهت نجات فرزندش تمامی داراییاش را در رهن میگذارد و به او امید میدهد که از مرگ نجات خواهد یافت. در نهایت، فرزند در لحظه اعدام به دلیل وعدههای مادر و آرزوهایش، به آرامی جان میدهد. مادر در طی این فرآیند با درد و غم فراوانی دست و پنجه نرم میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که وعدهاش به فرزندش برای نجات او نتوانسته عملی شود. این داستان به بررسی احساسات عمیق مادری، بیعدالتی و چالشهای قانون پرداخته و نشان میدهد که چگونه فقرا در برابر ناملایمات زندگی ضعیف و آسیبپذیرترند.
هوش مصنوعی: شنیدهام پسری به طور ناخواسته مرتکب عمل زشتی شده که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد.
هوش مصنوعی: قضات دادگاه حکمی صادر کردند که او را به قتل برسانند، زیرا به نظرشان کمک کردن به افراد بیچاره و بیدفاع عادی نیست.
هوش مصنوعی: مادرش با دلسوزی و desperation به دنبال نجات او از مرگ ناگهانی بود و هرچقدر که میتوانست تلاش میکرد.
هوش مصنوعی: علاقهی مادر به فرزندش وضعیتی است که توصیف آن غیرممکن است.
هوش مصنوعی: این بیان به این موضوع اشاره دارد که وقتی جوانی به اشتباهی دچار میشود، قبول کردن و راضی شدن به نتیجهی ناخوشایند مرگ او بسیار دشوار است. در واقع، این احساس را به تصویر میکشد که زندگی جوانان مهم و باارزش است و از دست دادن آنها به راحتی قابل تحمل نیست.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چهره فردی اشاره دارد که هنوز توجه و آشنایی کافی با او پیدا نشده است. به نوعی بیان میکند که ظلم و بیتوجهی به این زیبایی، مانند ریختن خون به ناحق است. این تصویر به اوج درد و نادیده گرفتن ارزشها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زندگیاش در آستانهی شکوفایی بود و حیف که گلش را به دستان بیرحم خزان سپردند.
هوش مصنوعی: اما در بغل کسی که میفهمید شکار حرام است، چطور میشود یک شکار حلال را به راحتی و بدون هیچ هزینهای تقدیم کرد.
هوش مصنوعی: شکستن قانون، خود گناه نیست و نمیتوان گناهی دانست اگر جان عزیز کسی در دست کسی باشد و او جانش را به او بدهد.
هوش مصنوعی: زن بیپول و ضعيفی در حال ناله بود، اما صدای نالهاش تاثیری نداشت. چه جای ناله که بتواند سنگی را از جا بلند کند.
هوش مصنوعی: تمام آداب و قوانین معمول برای فقرا تنظیم شده، جز مواردی مانند کمک کردن و دادن نان به آنها.
هوش مصنوعی: یک وسیلهای به ذهن زن فقیر رسید که او باید آن را به جهانیان معرفی کند.
هوش مصنوعی: او اجازه گرفت و پسر را در زندان دید و متوجه شد که تسلی دادن در آن مکان چه کار سختی است.
هوش مصنوعی: نگران نباش، ای روشنی چشم من، چرا که روح تو از این دریای بیپایان نجات خواهد یافت.
هوش مصنوعی: امروز وسایل خانه را به رهن گذاشتهام، چون لازم است که به دیگران تعارف کنم.
هوش مصنوعی: از زیر درخت به آن اتاق بلند نگاه کن، مرا خواهی دید که آنجا در حال امتحان دادن هستم.
هوش مصنوعی: اگر لباس تو سفید باشد، میتوانی با اطمینان بیشتری زندگی کنی؛ اما اگر سیاه باشد، یعنی به زودی باید به سرنوشتی سخت و ناپسند تن بدهی.
هوش مصنوعی: یک شب، پسری در حالی که امیدوار بود، گفت که سپردن مدیریت کارها به افراد با تجربه و دانا کار درستی است.
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، کسی را دید که در میدان شلوغی قرار دارد، مانند سربازان هنگام آماده شدن برای رژه.
هوش مصنوعی: در اتاق مادرش او را در لباس سفیدی دید و دلش از آن یاد و قولی که داده بود، پر از امید و قوت شد.
هوش مصنوعی: او شادی کرد و با شوق و سرور به زندگی ادامه داد، و هنگام مرگ نیز با شادمانی جان خود را تسلیم کرد، زیرا بهتر است با شادی جان بدهیم.
هوش مصنوعی: به گردن او طنابی پیچیدند و او جانش را فدای عشق کرد، با اینکه مادرش نگران بود و وعدهاش چیزی دیگر بود.
هوش مصنوعی: یکی به مادر داغدیده گفت که در زمان تسلیت و همدردی، باید احساسات خود را نشان بدهد و به او دلداری دهد.
هوش مصنوعی: چرا به فرزندت قول آزادی دادی؟ مگر این وعده دادن خطا نیست؟
هوش مصنوعی: وقتی ناامید شدم، به خودم گفتم که کودکم در لحظهی مرگ غم نخواهد خورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هزار بوسه دهد بتپرست بر سنگی
که ضر و نفع محالست ازو نشان دادن
تو بت! ز سنگ نهای بل ز سنگ سختتری
که بر دهان تو بوسی نمیتوان دادن!
اگرچه رسم بود دل به دلستان دادن
به دست دل نتوان بیش ازین عنان دادن
سپردهام دل خود را به دست خونخواری
که راضیام ز رهیدن ازو به جان دادن
ز زهر چشم تو مُردم یکی بخند آخر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.