گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

کسی را از تو کامی بر نیاید

که این از دست عامی برنیاید

بنا کام از لبت برداشتم دل

که از لعل تو کامی برنیاید

برون از عارض و زلف سیاهت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

جان توجه بروی مهوش کرد

دل تمسّک بزلف دلکش کرد

مهر رویش که آب آتش برد

خاک بر دست آب و آتش کرد

آنک کارم چو طرّه بر هم زد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند

ور سوی کعبه شوم راهب دیرم خوانند

زاهدان کز می و معشوق مرا منع کنند

چون شدم کشته ز تیغم بچه می ترسانند

روی بنمای که جمعی که پریشان تواند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

باز عزم شراب خواهم کرد

ساز چنگ و رباب خواهم کرد

آتش دل چو آب کارم برد

چاره ی کار آب خواهم کرد

جامه در پیش پیر باده فروش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

چون سایبان آفتاب از مشک تاتاری کند

روزِ منِ بد روز را همچون شب تاری کند

از خستگان دل می برد لیکن نمی‌دارد نگه

سهلست دل بردن ولی باید که دلداری کند

زینسان که من دنیا و دین در کار عشقش کرده‌ام

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

گل نهالی ببوستان آورد

مرغ را باز در فغان آورد

سخنی بلبل از لبش می گفت

غنچه را آب در دهان آورد

نکهت نفحه ی شمامه ی صبح

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

دوش چون موکب سلطان خیالش برسید

اشکم از دیده روان تا سر راهش بدوید

خواستم تا بنویسم سخنی از دل ریش

قلمم را ز سر تیغ زبان خون بچکد

نشنیدیم که نشنید ملامت فرهاد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد

آشوب در نهاد من ناتوان نهاد

چشمت بقصد کشتن من می کند کمین

ورنی خدنگ غمزه چرا در کمان نهاد

هیچش بدست نیست که تا در میان نهد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

پیغام بلبلان بگلستان که می برد

و احوال درد من سوی درمان که می برد

یعقوب را ز مصر که می آورد پیام

یازو خبر بیوسف کنعان که می برد

ما را خیال دوست بفریاد می رسد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

چه بادست اینکه می آید که بوی یار ما دارد

صبا در جیب گوئی نافه ی مشک ختا دارد

بطرف بوستان هر کس بیاد چشم میگونش

مدام ار می نمی نوشد قدح بر کف چرا دارد

چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می گردد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

خیمه ی نوروز بر صحرا زدند

چار طاق لعل بر خضرا زدند

لاله را بنگر که گوئی عرشیان

کرسی از یاقوت بر مینا زدند

کارداران بهار از زرد گل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

سبزه پیرامن سرچشمه ی نوشش نگرید

شبه بر گوشه ی یاقوت خموشش نگرید

شام شبگون سحرپوش قمر فرسا را

زیور برگ گل غالیه پوشش نگرید

عقل را صید کمند افکن جعدش بینید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

بر سر کوی تو اندیشه ی جان نتوان کرد

پیش لعلت صفت زاده ی کان نتوان کرد

مهر رخسار تو در دل نتوان داشت نهان

که بگل چشمه ی خورشید نهان نتوان کرد

از میانت سر موئی ز کمر پرسیدم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

ز حال بی خبرانت خبر نمی باشد

بکوی خسته دلانت گذر نمی باشد

ز اشک و چهره سیم و زر شود حاصل

ولیک چشم تو بر سیم و زر نمی باشد

سری بکلبه ی احزان ما فرود آور

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

ای نغمه ی خوشت دم داود را شعار

وی عندلیب را نفست کرده شرمسار

انفاس روح بخش تو جانرا حیات بخش

و اعجاز عیسوی زدمت گشته آشکار

دستانسرای گلشن روحانیون ز شوق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر

سرو قباپوش و آفتاب جهانگیر

چهره ی خوب تو رشک لعبت نوشاد

نرگس مستت بلای جادوی کشمیر

نقش جمالت نگارخانه ی مانی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

ماه یا جنتست یا رخسار

شهد یا شکّرست یا گفتار

آهوان صید مردمند و دلم

صید آن آهوان مردمدار

کار ما با ستمگری افتاد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

با عقیق لب او لعل بدخشان کم گیر

با گل عارض او لاله ی نعمان کم گیر

سخن سرکشی سرو سهی بیش مگوی

قد یارم نگر و سرو خرامان کم گیر

با وجود لب لعل و خط مشک آسایش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور

شراب کوثر و مجلس بهشت و ساقی حور

کمین خادمه ی بزمگاه ماست نشاط

کهینه خادم خلوتسرای ماست سرور

معطّرست دماغ معاشران ز بخار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

برافکن سایبان ظلمت از نور

که یاد از روی خوبت چشم بد دور

رخت در چشم ما نورست در چشم

نظر بر طلعتت نور علی نور

بیاقوتت برات آورده سنبل

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۹
sunny dark_mode