چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
آشوب در نهاد من ناتوان نهاد
چشمت بقصد کشتن من می کند کمین
ورنی خدنگ غمزه چرا در کمان نهاد
هیچش بدست نیست که تا در میان نهد
سرّی که داشت با تو کمر در میان نهاد
بر سرو کس نگفت که طوطی شکر شکست
بر ماه کس ندید که زاغ آشیان نهاد
در تابم از دو سنبل هندوت کز چه روی
سر بر کار نسترن و ارغوان نهاد
ای جان من جهان لطافت توئی ولیک
دل بر وفای عهد جهان چون توان نهاد
زانرو که در جهان بجمالت نظیر نیست
هر کس که دید روی تو سر در جهان نهاد
الفاظ من بلفظ تو شیرین ز شکّرست
گوئی لب تو هم شکر اندر دهان نهاد
خواجو چو نام لعل لبت راند بر زبان
نامش زمانه طوطی شکّر زبان نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکس که دل بر آن صنم دلستان نهاد
جان در بلا فکند و تن اندر هَوان نهاد
آن دلستان که هست بر او رخ چو گلستان
ناگه بنفشه بر طرف گلستان نهاد
دو دایره زغالیه بر مشتری کشید
[...]
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد
خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد
بس جان نازنین که بلا را نشانه شد
زان تیرها که غمزه تو بر کمان نهاد
صبری که در میان غمم دستگیر بود
[...]
درّی که چرخ بر طبق اسمان نهاد
بهر نثار موکب صدر جهان نهاد
بفکند چار نعل هلال آسمان دوبار
تا با رکاب خواجه عنان بر عنان نهاد
آن خواجه یی که پایۀ قدرش ز مرتبت
[...]
در درج عقیق لبت نقد جان نهاد
جنسی عزیز یافت، به جایی نهان نهاد
قفلی ز لعل بر در آن درج زد لبت
خالی ز عنبر آمد و مهری بر آن نهاد
باریکتر از مو کمرت را دقیقهای
[...]
بازم غم فراق تو دردی به جان نهاد
تا کی توان غمی به دل ناتوان نهاد
هر چند سرو قدّ تو از ما کناره جست
دل باوفا و عهد تو جان در میان نهاد
گنجور عشق روی تو جانست و در دلم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.