گنجور

 
خواجوی کرمانی

بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور

شراب کوثر و مجلس بهشت و ساقی حور

کمین خادمه ی بزمگاه ماست نشاط

کهینه خادم خلوتسرای ماست سرور

معطّرست دماغ معاشران ز بخار

معنبرست مشام صبوحیان ز بخور

ببند خادم ایوان در سراچه که ما

بدوست مشتغلیم و زغیر دوست نفور

زنور عشق بر افروز شمع منظر دل

بحکم آنک مه از مهر می پذیرد نور

دلی که همدم مرغان لن ترانی نیست

کجا بگوش وی آید صفیر طایر طور

مرا ز میکده پرهیز کردن اولیتر

که گفته اند به پرهیز به شود رنجور

ولی چنین که منم بیخود از شراب الست

بهوش باز نیایم مگر به روز نشور

ز شکّر تو مرا صبر به که شیرینی

طبیب منع کند از طبیعت محرور

ولی ز لعل تو صبرم خلاف امکانست

که می پرست نباشد ز جام باده صبور

فروغ چهره ات از تاب طرّه پنداری

که آفتاب شود طالع از شب دیجور

چه دور باشد ارت ذره ئی نباشد مهر

که ماه چارده دایم ز مهر باشد دور

بروی همنفسی خوش بود نظر ورنی

ز ناظری چه تمتّع که نبودش منظور

ز جام عشق تو خواجو چنین که مست افتاد

بروز حشر سر از خاک برکند مخمور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی

چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور

که باز شانه کند همچو باد سنبل را

به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور

فرخی سیستانی

دلم همی نشود بر فراق یار صبور

همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور

اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل

ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور

ز کام و آرزو‌ی خویش گم شده‌ست دلم

[...]

قطران تبریزی

گل شکفته نماند مگر بصورت حور

خروش رعد نماند مگر بنفخه صور

مسعود سعد سلمان

رسید عید و من از روی حور دلبر دور

چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور

مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد

نگار من به لهاورد و من به نیشابور

ره دراز و غریبی و فرقت جانان

[...]

وطواط

جهان سرای غرورست، نی سرای سرور

طمع مدار سرور اندرین سرای غرور

بعاقبت بحسام هوان شود مجروح

دلی که او بحطام جهان شود مسرور

فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه