خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - فی مرثیة ملک الاعظم ناصر الدنیا و الدین محمد بن البرهان
رنگ شفق نگر که چو خورشید روشنست
کز خون چشم ما فلک آلوده دامنست
بیژن کجاست ورنه چو نیکو نظر کنی
این خاک توده تیره تر از چاه بیژنست
بهمن پدید نیست وگرنه ز بانگ رعد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - فی التهنیة قدوم الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی طاب ثراه
مژده ی مقدم مخدوم جهان آوردند
خبر داور دوران زمان آوردند
توسن طبع مرا در جولان افکندند
طایر روح مرا در طیران آوردند
عطرم از لخلخه ی سنبل حورا سودند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۳ - فی المطایبه
روزی وفات یافت امیری در اصفهان
ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند
دیدم جنازه بر کتف تونیان و من
حیران که این جماعت ازین تا چه دیده اند
پرسیدم از کسی که چرا تو نیان شهر
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۴ - قطعه
باد پیمایی که جم را خاک ره پنداشتی
بر من از دیوانگی هر دم کمینی میگشود
گفتم آخر چند ازین گرمی برو سردی مکن
میفروزی آتش و خود کور میگردی به دود
چون نداری زهرهای زهرت نمیباید فشاند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۵ - ایضاً
ایخسرو سرفراز گردون
بر خاک در تو سر نهاده
هر صبح صبوحیان انجم
بر یاد تو نوش کرده باده
این کوکب زرنگار می خیست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۸ - وله
گفت با من یکی ز فیروزان
که چه بودت ز آمدن مقصود
شهر بگذاشتی و بگذشتی
از مقامی که بود معدن جود
و امدی سوی محنت آبادی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۶ - وله
صدر بلند مرتبه یحیی که معطیی
مانند او ز مادر ارکان نزاده است
سقائی نشستگه او کنم بچشم
هرگه که بینمش که بپای ایستاده است
صدر از برای آن لقبش بر نهاده اند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۸ - فی الاستیهاب السرج بعد موهبة الفرس
ایا سپهر جنابی که همچو اختچیان
نهد بر ابلق که پیکر تو جوزا زین
چو آفتاب ز خاک درت شرف یابد
بر آستان تو افتد ز طاق خضرا زین
گهی که عزم شبیخون کنی بر انجم چرخ
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - کتب واحد من الشعرا الیه فی طلب المداد
خواستم قطره سیاهی دوش
از که آنکس که نور دیده ماست
مهر گردون عالم آنکه رخش
در سیاهی شب چو مه پیداست
آنک اهل زمانه را در خور
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۷ - کتب علی بنائه
هر آنگهی که درین صفّه آشیان سازم
مرا ز هاتف غیبی بگوش جان آید
کز آن چه سود که ایوان قصر مرفوعست
بر اوج کنگره برج مشتری ساید
ازین سراچه ی خاک مدار چشم وفا
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶
دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم
چشمه ی خون از چشم گشادیم و شدیم
پشت بر دنیی و دین کرده و جان در سر دل
روی در بادیه ی عشق نهادیم و شدیم
تو نشسته بمی و مطرب و مامست و خراب
[...]