اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵
دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست
دل را چه قدر و قیمت و جان چیست؟ کین دو رفت
وندر خجالتیم هنوز از جمال دوست
جانش چگونه تحفه فرستم؟ کزوست جان
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷
دل به خیالی دگر خانه جدا کرده بود
ورنه چنان منزلی از چه رها کرده بود؟
رفت ز پند خرد در وطن دام و دد
تا بنماید به خود هر چه خدا کرده بود
معنی خود عرضه کرد بر من و دیدم درو
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵
صاحب روی خوب و زلف دراز
نه عجب گر به عشوه کوشد و ناز
آنکه زلفش به بردن دل خلق
دام سازد، کجا شود دمساز؟
خفته در خواب خوش کجا داند؟
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳
عشرت بهار کن، که شود روزگار خوش
میدر بهار خور، که بود بی غبار و غش
گفتی: به روز شش همه گیتی تمام شد
میبه، که او تمام نشد جز به ماه شش
بر خیز و زین قیاس دو شش سالهای ببین
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸
قاصرات الطرف فی حجب الخیام
حال ترکانست گویی والسلام
عکس کین و مهر ایشان کفر و دین
رنگ روی و زلف ایشان صبح و شام
هم به معنی زهره را نایب مناب
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - وله غفراللهله
چمن ز باد خزان زرد و زار خواهد ماند
درخت گل همه بیبرگ و بار خواهد ماند
درین دو هفته نثاری نبینی اندر باغ
که آب و سبزه به زیر نثار خواهد ماند
نه طبع طفل چمن مستقیم خواهد شد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۹ - تمامی این ستایش بر سبیل اشتراک
خسروی طاهر و وزیری پاک
هر دو در دین مبارز و چالاک
آن فلک را کشیده اندر سلک
وین جهان را نظام داده به کلک
آن چو ماهست بر سپهر جلال
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۶۱ - حکایت
بود در روم پیش ازین سر و کار
صاحبی نان ده و فتوت یار
لنگری باز کرده چون کشتی
پر ز سنگ و ز آلت کشتی
در لنگر نهاده باز فراخ
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۳۰ - در اعتقاد خود گوید
با چنین فقر و این تهی دستی
وندرین خاکساری و پستی
پشت گرمم بدانکه بیکم و کاست
اعتقادی درست دارم و راست
به رسول و کلام و وحی و ملک
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۳۱ - دعا و ختم کتاب
یارب، این نوبر نو آیین را
زادهٔ عقل و دادهٔ دین را
به تراز قبول نوری بخش
خاطرم را ازو سروری بخش
توشهٔ راه هوشمندان کن
[...]