گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

بخدائی که رخت عزت او

در سرای کهن نمی گنجد

از عدم ذره بی اجازت او

در خم کاف کن نمی گنجد

کانچه اندر ضمیر شوق من است

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

بروزگار خودم بعد از این امید نماند

که گشت عودمن از گشت روزگار چوبید

سپید چشم و سیه فام میگذارم عمر

ز دستکاری شاه سیاه و صبح سفید

کلاه دولت من چون بیوفتاد از سر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

ای خسروی که بر درذهن توروح قدس

خود را بخیلتاشی تعریف میدهد

خادم نه ناقدی است که در رشته سخن

یکسان چو آسمان سره و زیف میدهد

باوی بصرف تهنیت امروز نقدهاست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

نهاد طبع لطیفت چه گوهری است کزو

هزار دریا در لحظه ئی همی زاید

روان، بمجلس مانوس او بیاراید

بصر، بطلعت میمون او بیاساید

خرد چسان کمر عشق برمیان بندد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

زهی دست بیضات چون تیغ خورشید

جهان را شده نیک از او حالت بد

قلم وار دادی زبان خرد را

چو دفتر نشان کردم این بر دل خود

نه همچون دوات سیه کاسه مانم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

شها زهره گر جز ببزمت سراید

دف و بر بطش هر دو ناساز گردند

وگر آفتابت سپر کش نگردد

در او ذره ها ناوک انداز گردند

اثیر است و اقبال هر دو بدین در

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

جمشید رکابا توئی آن شاه که امرت

از سنگ سیه ناقه صالح بدر آرد

گر گلبن فردوس خورد آب خلافت

برجای گل تازه، شتر خار بر آرد

او، بار بیک رقص شتر بگسلد از هم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

بخدائی که روی بند عدم

امرش از چهره جهان بگشاد

باد لطفش بباغ رحمت در

بید امید را زبان بگشاد

عقد های جواهر و اعراض

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹

 

خسرو دشمن شکن که صورت فتحش

در سر تیغ جهانگشای توان دید

با سخطش، صولت عقاب توان یافت

در نظرش، سایه همای توان دید

هندوی شب را ز گرد طره چترش

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

ای بجائی که پیش صورت تو

خانه بشکست نقشبند خرد

در نبندد شکسته بند قضا

هرکه را دست کین توشکرد

جامه ئی داد خازن تو مرا

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

ای یازده امهات و نه باب

نازاده خلف تر از تو فرزند

قهر تو دورخ نهاده بر زهر

لطف تو سه ضربه داده برقند

شیراجم از تو آسمان صید

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - مدح رضا ابن محمود

 

رسید، کان مروت بقعر گوهر جود

رضا بن دین دریای مکرمت محمود

سخی کفی که سر بُعد چار عنصر را

دو نیر است یک انگشت او بمعنی جود

برای ختم مروت پس از ولادت او

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳

 

باد معلوم رای تو که مرا

شهپر شب همی نرنجاند

خواهم اندر شرابخانه خاص

آنچه بیدار را بخواباند

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

شهریارا، چو ادب یافت ز عدل توجهان

کرد کاری که نه نیکوست نگردد هرگز

چرخ دربان تو گشته است و جهان دارد عزم

که از این قاعده تا اوست نگردد هرگز

گر مرا دوست ندارد چو من او را چه عجب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

الا ای برید روان، باد صبح

کت از خلد عار آید و گلشنش

چو آئی بدرگاه قاضی القضات

دعاهای بی حد رسان از منش

بگو، ای فلک با همه ارتفاع

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

از چشمه عذب خلق گشتی

شوریده ز چشم شور مخلوق

با اینهمه خوشتری بچشمم

زین بیماری به چشم معشوق

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷

 

چهار چیز که اصل فراغت است و منال

نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال

گنه بشرم ملامت عمل به خجلت عزل

بقا به تلخی مرگ و طمع بذل سؤال

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۸

 

چو دولت قدم کرده از سررسیدم

بعالی جناب تو مخدوم مفضل

مرا ازوحل پای در گل که درمان

نهاد از سر منع دستیم بر دل

بدینسان تو مداح نو را پسندی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹

 

افضل الدین ما صناعت طب

نیک داند همی کثیر و قلیل

چون رود در وثاق بیماری

ختم یاسین همی رود بدومیل

او ز در پای نا نهاده برون

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

مدتی تا در این جهان بودیم

هرزه گفتیم و باد پیمودیم

مردمان در عمارت افزایند

ما همه در خسارت افزودیم

ای بسا کز برای سود و زیان

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
۱
۲
۳
۴