گنجور

 
اثیر اخسیکتی

رسید، کان مروت بقعر گوهر جود

رضا بن دین دریای مکرمت محمود

سخی کفی که سر بُعد چار عنصر را

دو نیر است یک انگشت او بمعنی جود

برای ختم مروت پس از ولادت او

بمهر کرد طبیعت مشیمه های ولود

زهی ضمیر منیرت نجوم را مصعد

زهی مکان رفیعت سپهر را مسجود

خدای کرد بهنگامی پیمبر خود

ستوده سیرت او در نهاد تو موجود

ز امر و نهی کتابی است پیش او مرقوم

زحل و عقد سجلی است نزد او مشهود

تو را محل عنایت بمجلس مخدوم

در انتقام شفاعت بحضرت معبود

مرا سعود فلک ره نموده اند بتو

که باد طالع تو حاصل قران سعود

تو باد رحمتی و صدر پاشه دریاست

بسعی باد ز دریا وفا شود مقصود

بپای مختصران نیست پای دانش تو

دراز گوش چه داند ز نغمه داود

به حسن عهد ز خواجه صلات من بستان

که حسن عهد خود از چون توئی بود معهود

مرا گرفته شمار از وجود راه عدم

اگر تو خلعت من ناری از عدم بوجود

همیشه تا که سجودی بود عقبت رکوع

در تو باد چو قبله نشانگاه سجود

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
رودکی

اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

خدای را بستودم، که کردگار من است

زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

همه به تنبل و بند است بازگشتن او

[...]

فرخی سیستانی

همی روی و من از رفتن تو ناخشنود

نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود

مرو که گر بروی باز جان من برود

من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود

مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو

[...]

ناصرخسرو

از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود

که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟

هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت

چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود

چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را

[...]

قطران تبریزی

خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود

هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود

نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد

پرندهای بهاری ز بوستان بربود

ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود

بدین بشارت فرخنده شاد باید بود

نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد

ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود

به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه