فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
دلت به حال دل ما چرا نمیسوزد
بسوزد آنکه دلش بهر ما نمیسوزد
ز سوز اهل محبت کجا شود آگاه
چو شمع آنکه ز سر تا به پا نمیسوزد
در این محیط غمافزا گمان مدار که هست
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
طوطی که چو من شُهره به شیرینسخنی بود
با قندِ تو لببسته ز شکّرشکنی بود
لعلِ تو که خاصیتِ یاقوتِ روان داشت
دلخونکنِ مرجان و عقیقِ یمنی بود
چون غنچه ز غم تنگدل و خون جگرم ساخت
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳
سر و کارِ من اگر با تو دلآزار نبود
این همه کارِ من خون شده دل زار نبود
همه گویند چرا دل به ستمگر دادی
دادم آن روز به او دل که ستم کار نبود
میشدم آلتِ هر بیسر و پا چون تسبیح
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
آن پری چو از، بهر دلبری، زلف عنبرین، شانه میکند
در جهان هر آن، دل که بنگری، بیقرار و، دیوانه میکند
با چنین جمال، گر تو ای صنم، یک زمان زنی، در حرم قدم
همچو کافران، مؤمن حرم، رو به سوی بت، خانه میکند
شمع را از آن، من شوم فدا، گرچه میکشد، ز آتش جفا
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
هر کس که به دل مهر تو مهپاره ندارد
از هر دو جهان بهره به یکباره ندارد
فریاد ز بیچارگی دل که به ناچار
جز آنکه به غم ناله کند چاره ندارد
هم ثابت در عشقم و هم رهرو سیار
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶
در جهان کهنه از نو شور و شر باید نمود
فکر بکری بهر ابنای بشر باید نمود
سیم و زر تا هست در عالم بشر آسوده نیست
تا شویم آسوده محو سیم و زر باید نمود
خاک عالم گل شد از اشکم چه خاکی سر کنم
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷
حلقه زلفی که غیر تاب ندارد
تا چه کند با دلی که تاب ندارد
کشمکش چین و اضطراب بشر چیست
گیتی اگر حال انقلاب ندارد
مجلس ما را هر آنکه دید به دل گفت
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
شب که دل با روزگار تار خود در جنگ بود
گر مرا چنگی به دل میزد نوای چنگ بود
نیست تنها غنچه در گلزار گیتی تنگدل
هر که را در این چمن دیدم چو من دلتنگ بود
گر ز آزادی بود آبادی روی زمین
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹
آنان که از فراعنه توصیف میکنند
از بهر جلب فایده تعریف میکنند
بام بلند همسر نام بلند نیست
از فکر کوته است که تصحیف میکنند
تخفیف و مستمری و شهریه و حقوق
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰
شوریده دل به سینه به عنوانِ کارگر
شورید و گفت جانِ من و جانِ کارگر
شاه و گدا فقیر و غنی کیست آنکه نیست
محتاج زرع زارع و مهمان کارگر
سرمایهدار از سرِ خوان رانَدَش ز جور
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
فدای سوز دل مطربی که گفت بساز
در این خرابه چو منزل کنی بسوز و بساز
چنان ز سنگ حوادث شکست بال و پرم
که عمرها به دلم ماند حسرت پرواز
کنم بزیر پر خویش سر به صد اندوه
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲
یارب ز چیست بر سر فقر و غنا هنوز
گیتی به خون خویش زند دست و پا هنوز
دردا که خون پاک شهیدان راه عشق
یک جو در این دیار ندارد بها هنوز
با آنکه گشت قبطی گیتی غریق نیل
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳ - درباره کمک به قحطیزدگان روسیهٔ بعد از انقلاب
نمود همچو ابوالهول رو به ملت روس
بلای قحط و غلا با قیافه منحوس
فتاد هیکل سنگین دیوپیکر قحط
به روی قلب دهاقین روس چون کابوس
مگر که دیو سپید است این بلای سیاه
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴
تا حیات من به دست نان دهقان است و بس
جان من سر تا به پا قربان دهقان است و بس
رازق روزی ده شاه و گدا بعد از خدای
دست خونآلود بذرافشان دهقان است و بس
در اسد چون حوت سوزد ز آفتاب و عاقبت
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
گر در طلبِ اهلِ دلی همدمِ ما باش
سلطانی اگر میطلبی یارِ گدا باش
گر در صددِ خواجگیِ کون و مکانی
با صدق و صفا بندهٔ مردانِ خدا باش
خواهی چو بر آن طُرّهٔ آشفته زنی چنگ
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
در چمن ای دل چو من غیر از گلِ یکرو مباش
گر چو من یکرو شدی در بندِ رنگ و بو مباش
تا نخوانندت بخوان هرجا مشو بیوعده سبز
تا نبینی رنگِ زردی چون گلِ خودرو مباش
گاهِ سرگردانی و هنگامِ سختی بهرِ فکر
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
ای دل اندر عاشقی با طالعِ مسعود باش
چون به چنگ آری ایازی عاقبت محمود باش
پیش این مردم تَعَیُّن چون به موجودیت است
گر رسد دستت، به هر قیمت بُوَد، موجود باش
تا نوازی دوستان را جنّتِ شدّاد شو
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸
بس تنگ شد از سختی جان حوصله دل
دل شِکوه ز جان میکند و جان گله دل
دل شیفته سلسله مویی است کز افسون
با یک سر مو بسته دو صد سلسله دل
از بادیه عشق حذر کن که در آن دشت
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹
ما خِیلِ تُهیدست جگرگوشهٔ بختیم
سرگرم نه با تاج و نه پابند به تختیم
آزادیِ ایران که درختی است کهنسال
ما شاخهٔ نورستهٔ آن کهنهدرختیم
در صلح و صفا گرمتر از موم ملایم
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
[...]
![فرخی یزدی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/yazdi.gif)