گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵

 

خطابی با فلک کردم که از تیغ جفا کشتی

شهان عالم آرا و جوانمردان برمک را

زمام حل و عقد خود نهادی در کف قومی

که از روی خرد باشد بر ایشان صد شرف سگ را

نهان در گوش جانم گفت فارغ باش و خوش بنشین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶

 

دانی چه موجبست که فرزند از پدر

منت نگیرد ار چه فراوان دهد عطا

یعنی درین جهان که محل حوادثست

در محنت وجود تو افکنده ئی مرا

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧

 

ز هی فرخنده جائی خوش مقامی

که خجلت میدهد خلد برین را

نقوش دلفریب جانفزایش

ببرد آب نگارستان چین را

ندانم کین ارم یا باغ مینوست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨

 

شبی در تواریخ کردم نگاه

شعار بزرگان پیشینه را

درم را بدانگونه افشانده اند

که در پیش مرغان کسی چینه را

ولیکن بزرگان این عصر ما

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩

 

عزلت و انزوا و تنهائی

برهانندت از هزار بلا

رسته از دام هر زبون گیری

زینچنین حالها بود عنقا

گوشه ئی و جریده ئی که در او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠

 

عطا میخواست از من ماهروئی

بگفتم جان ز بهر تست ما را

ولی باید ز فرمان سر نتابی

که این معنی بود قلب عطا را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١

 

گر خرد یار تست ابن یمین

بر طرب نه بنای کارت را

زانکه چندان تفاوتی نکند

بد و نیک تو کردگارت را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢

 

گنهی میکنم کنون پنهان

ایزد آنرا نمیکند پیدا

کرم ذوالجلال ازین بیش است

که کند یاد آن بروز جزا

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٣

 

فراخ دستی ز اندازه مگذران چندان

که آفتاب معاشت بدل شود بسها

نه نیز پیرو امساک را زبونی کن

چنانکه دامن همت دهی ز دست رها

وسط گزین که گزیدست سید عربی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴

 

قطعه ئی نزد من رسید امروز

از سخنهای قدوه الشعرا

مرتضی افضل و یگانه دهر

فخر سادات و زبده النقبا

آن سخن پرور هنر گستر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۵

 

مرا فلک بمواعید میفریفت ولیک

از آن هزار یکی با رهی نکرد وفا

زمانه چند گهی در هوای بوک و مگر

غرور داده بامید ثم خیر مرا

چو زان غرور بجز رنج دل نشد حاصل

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۶

 

مرا پیشه شعرست و در وقت‌ها

اثرها پدید آید از پیشه‌ها

چو تیغ زبان اندر آرم ز کام

کنم از هِژَبْران تهی بیشه‌ها

ز تیغ زبان من آن کس که او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٧

 

منم ابن یمین که نتوان کرد

جز بمن انتساب شعر مرا

در میان سخنوران باشد

فضل فصل الخطاب شعر مرا

نتوان کرد نسخ تا به ابد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٨

 

علاء دولت و دین آصف سلیمان فر

زهی جناب تو ارباب فضل را مأوا

ز حادثات کسی کالتجا بجاه تو کرد

درآمد از تف دوزخ بسایه طوبی

توئیکه گوهر مدحت بنظم ابن یمین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٩

 

منور شد به شمس دولت و دین

دو گیتی چون هم این دارد هم آن را

خرد در جنب ذات پاک اصلش

فروتر از هجین دارد هجان را

شکست تیر را در عهد کلکش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٠

 

مده دل ز دست ار غمی هست و خوفی

که آید دو چندانت شادی و یُسرا

نه ایزد چنین گفت در وحی منزل

مَع العُسرِ یُسرا مَع الیُسرِ عُسرا

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣١

 

هر که در مال میکند ضنت

سعی در جمعش ار بود تنها

غلطست آنکه میکند نادان

ناپسند آید آن بر دانا

جمع تنها نه ضنتی باشد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٢

 

یکی گفت با من که خورشید تافت

ترا سر پر از خواب مستی چرا ؟

بدو گفتم ای مهربان یار من

ترا چیست با من در این ماجرا ؟

بسی بی من و تو درین مرغزار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٣

 

ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات

رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب

در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود

گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب

تا نشستی چون محمد بر سریر سروری

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴

 

ایخدیوی که عهد دولت تو

هست چون در زمان عمر شباب

در زمین حزم تو سرشته درنگ

در فلک عزم تو نهاده شتاب

روز ظالم ز تیغ معدلتت

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۱۰۵