گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۳

 

گفتی گله کرده‌ای ز من با که و مه

بهتان چنین بر من بیچاره منه

از تو به کسی گله نکردم بالله

گفتم که اگر نکوترم داری به

۲ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود شاه

 

آمد هلال دلها ناگه پدید ناگه

هان ای هلال خوبان «ربی و ربک الله»

زین بوالعجب هلالی گر هیچ بدر گردد

نی آسمان گذارد نی آفتاب و نی مه

در روی او بخندید از بهر حال کو خود

[...]

۱۷ بیت
سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۷ - منهاج العارفین و معراج العاشقین

 

بار حرص و حسد زدوش بنه

هر چه داری بخور، بنوش‌ و بده

۱ بیت
سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴۳ - اولیاء الله لایموتون ولکن ینتقلون من دار الی دار

 

دعوی عاشقی کنی وانگه

ترس از جان و سر زهی ابله‌!

۱ بیت
سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۳ - فصل فی ذم الظلم

 

در جهان هرکه بینی از که و مه

همه دربند آنکه فردا به

۱ بیت
سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴۱ - حکایت

 

زانکه از حرف لا همی به آله

کس نداند که چند باشد راه

۱ بیت
سنایی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۲