راه گم کرده و با روی چو ماه آمدهای
مگر ای شاهد گمراه به راه آمدهای
باری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاه
گر به پرسیدن این بختْ سیاه آمدهای
محنت چاه محاقم ننماید جانکاه
تا تو چون ماه نوام بر لب چاه آمدهای
کشته چاه غمت را نفسی هست هنوز
حذر ای آینه در معرض آه آمدهای
از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا
خاک پای تو شوم کاین همه راه آمدهای
چه کنی با من و با کلبه درویشی من
تو که مهمان سراپردهٔ شاه آمدهای
میتپد دل به برم با همه شیر دلی
که چو آهوی حرم شیرنگاه آمدهای
آسمان را ز سر افتاد کلاه خورشید
به سلام تو که خورشید کلاه آمدهای
از گناهی که رود با تو در اسلام چه باک
که تو ترسا بچه خود عذر گناه آمدهای
شهریارا حرم عشق مبارک بادت
که در این سایه دولت به پناه آمدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
لیک پیِ اسب چرا بیرخ شاه آمدهای
پیل بودی تو چرا مات ز راه آمدهای
برگبرگشته و تنخسته و بگسستهلگام
هوش خود باخته با حال تباه آمدهای
ای فرس قافلهسالار تو کشتند مگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.