مایه حسن ندارم که به بازار من آیی
جانفروش سر راهم که خریدار من آیی
ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آیی
گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آیی
سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آیی
صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آیی
نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت
که به یک خنده دوای دل بیمار من آیی
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آیی
گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک
که تو ای طوطی خوشلهجه شکر خوار من آیی
گفت اگر لب بگشایم تو بدان طبع گهربار
شهریارا خجل از لعل شکربار من آیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.