از شکستن دل ما رام تظلم نشود
هر چه خواهد بشود صید ترحم نشود
من و آن همت سرشار که گر خاک خورد
تشنه خون دل مرده مردم نشود
سر انصاف سلامت که جگر گوشه ماست
در هم از خصمی دانسته مردم نشود
کرده ام ترک فراموشی دیرینه خویش
کز دلم دشمنی اهل وفا گم نشود
گر ز سر چشمه سیراب قناعت جوشد
گریه ای نیست که سرمایه انجم نشود
خون افسردگی از برگ و برش جوش زند
تاک اگر برق سوار سفر خم نشود
در دیاری که از او نشو و نما یافت اسیر
حاکمی نیست که محکوم تحکم نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در ایناشعار به بیان درد و رنج ناشی از دلشکستگی میپردازد و تأکید میکند که هر چه هم تلاش شود، نمیتوان از حاکمیت ظلم و ستم نیل پیدا کرد. او از همت و ارادهای صحبت میکند که حتی در برابر سختیها کم نمیشود و از یادآوری دشمنیها سخن میگوید. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که در شرایط سخت و ناامیدی، قناعت و آرامش وجود دارد و در نهایت، به بیعدالتیها و ظلمهای حاکمان اشاره میکند که هیچگاه به برقراری عدالت نخواهد انجامید.
هوش مصنوعی: اگر دل ما بشکند، نیازی به شکایت نیست، هرچه مقدر است، خواهد شد و کسی نمیتواند به خاطر ما ترحم کند.
هوش مصنوعی: من و آن اراده و تلاش فراوان که حتی اگر به خاک بیفتیم، عطش و اشتیاق ما هرگز کم نمیشود و از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: عدالت و انصاف بر ما خواهد بود، چون عزیز ما در خطر است و از دشمنان و خصم خود آگاهیم تا مردم متوجه نگردند.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتهام که دیگر چیزهایی که فراموش کردهام را فراموش نکنم، زیرا نمیخواهم در دل من دشمنی با دوستان واقعی باقی بماند.
هوش مصنوعی: اگر از منبع خویش به اندازه کافی راضی و قانع باشی، دیگر غم و اندوهی نخواهی داشت که زندگیات را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: اگر تاک در مسیر خود خم نشود، از دل درختان و شاخ و برگهایش، احساس ناامیدی و اندوه به جوش میآید و آن را به نوعی شبیه خون افسردگی توصیف میکند. در واقع، اگر مقاومت و استقامت وجود نداشته باشد، احساسات منفی و غم به سراغش میآید.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که از آن رشد و پرورش مییابیم، هیچ فردی وجود ندارد که تحت سرپرستی حاکمی اسیر نشود و نتواند ظلم و ستم را تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود
هر براهیم به درگاه تو ادهم نشود
بایزیدی و جنیدیش بباید تجرید
ترک و تجرید مشایخ به تو معلم نشود
آنچه در سر ضمایر بودش شیخ کبیر
[...]
هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود
هر براهیم به درگاه تو ادهم نشود
مرد تا روی نیارد ز دو عالم به خدای
مصطفی وار گزین همه عالم نشود
قلعه دین نکنی بی مدد دلها فتح
[...]
دل عاشق تهی از اشک دمادم نشود
بحر چندان که زند جوش کرم کم نشود
نتوان حرف کشید از لب ما چون لب جام
راز ما اخگر پیراهن محرم نشود
بیشتر شد ز می ناب مرا تنگی دل
[...]
بدگهر، نیک بدینار و بدرهم نشود
ما راز داشتن گنج زر، آدم نشود
خرج بازار جزا، نقد غمی میخواهد
سعی کن پرده دل، کیسه درهم نشود
مردمی تا نبود، کس نشود از مردم
[...]
هر که اندر پی غمخواری مردم نشود
ز خدا قابل احسان و ترحم نشود
حج اکبر طلبی رو غم درویشان خور
کعبه را سنگ نشانست که ره گم نشود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.