از آنم دل عدوی اضطراب است
که در دل یاد چشمش مست خواب است
گلستان محبت را هوایی است
که شبنم خانه سوز آفتاب است
دماغم تا رسید از می خمارم
طلوع نشئه چون عهد شباب است
زیادت گر شود غافل گدازد
دلم از دوری آتش کباب است
فراموشی است تیغ کینه خصم
تلافی در دلم نقشی بر آب است
به خون خویش ما را نشئه دارد
مگر شمشیر او موج شراب است
اسیر از دوست پرسیدن چه حاجت
سؤال ما که دشنامش جواب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و متناقض عاشقانه است. گوینده از اضطراب و نگرانی دل سخن میگوید که در سینهاش خواب و آرامش یاد معشوق را دارد. او به شدت تحت تأثیر عشق و محبت قرار دارد و به نوعی گرمی و سوزش احساساتش را بیان میکند. گوینده از میخمار و نشئگی خود میگوید و ابراز میکند که دوری از محبوبش مانند آتش کبابش میکند. در انتها، او اشاره میکند که فراموشی و کینه دشمنانش به او آسیب میزند و رابطهاش با دوستش، پر از دشواری و چالش است. کل شعر تصویری عمیق و شاعرانه از احساسات عاشقانه و رنجهای ناشی از آن است.
هوش مصنوعی: دل من از اضطراب و دشمنی پر است، چون در دل تنها یاد چشمان اوست که مرا به خواب میبرد.
هوش مصنوعی: نگاه به عشق و محبت مانند باغی است که شبنم آن به خاطر گرمای آفتاب از دل آسمان میچکد. در واقع، این جمله به زیبایی و لطافت احساسات اشاره دارد و نشان میدهد که عشق میتواند در دل انسانها مانند شبنم تازهای باشد که از گرما و نور زندگی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که حالت سرخوشی و شادی مرا به اوج میرساند، احساس میکنم که یاد روزهای جوانی را زنده کردهام.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو افزایش یابد، من غافل میشوم و دلام از دوریات میسوزد، مانند آتشی که برای کباب کردن چوب روشن کردهاند.
هوش مصنوعی: فراموشی، مانند تیغی است که خشم دشمن را میکاهد و انتقام را در دلم به چیزی بیاهمیت تبدیل میکند؛ گویی که این احساس مثل نقشی بر آب است و به سرعت محو میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها از طریق خون و فدای خود میتوانند احساس شادی و وجد کنند، به گونهای که شمشیر او مانند موجی از شراب مینوشاند. به عبارت دیگر، آنها در اثر فداکاری و قربانی شدن، به حالتی از نشئگی و شادی میرسند.
هوش مصنوعی: دوست را مورد سؤال قرار دادن چه فایدهای دارد، در حالی که پاسخ آن فقط ناسزا خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حیاتش با مسیحا همرکاب است
صبوحش تا قیامت در حساب است
تو را در ره خراباتی خراب است
گر آنجا خانهای گیری صواب است
بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی
که خلق عالم و عالم سراب است
در آن خانه تو را یکسان نماید
[...]
ببستی چشم یعنی وقت خواب است
نه خوابست آن حریفان را جواب است
تو میدانی که ما چندان نپاییم
ولیکن چشم مستت را شتاب است
جفا میکن جفاات جمله لطف است
[...]
مه از شرم رخ او در نقاب است
میان ماه رویان آفتاب است
خطت سبز و لبت مشک و گلاب است
دهانت ذره رویت آفتاب است
تو گنج حسن و بس خانه دل
که از شوق چنین گنجی خراب است
دل من بی به روی تو سوزان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.