گرچه وصلت نفسی میندهد دست مرا
جز بیادت نزنم تا نفسی هست مرا
من چو وصل تو کسی را ندهم آسان دست
چون بدست آوری آسان مده از دست مرا
چون تو هشیار بدم، نرگس مخمورت کرد
از می عشق بیک جرعه چنین مست مرا
مردمم شیفته خوانند و از آن بی خبرند
که چنین شیفته سودای تو کردست مرا
گو نگهدار کنون جام نکونامی خویش
آنکه او سنگ ملامت زدو بشکست مرا
تا من ابروی کمان شکل تو دیدم چون صید
تیر مژگانت ز هر سو بزد و خست مرا
ناوک غمزه وتیر مژه آید بر دل
از کمان خانه ابروی تو پیوست مرا
دوش بر آتش شوقت همه شب از دیده
آب می ریختم وسوز تو ننشست مرا
سیف فرغانی بی روی بهار آیینش
همچو بلبل بخزان نطق فروبست مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وصال معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که هرگز دست از یاد معشوق برنمیدارد و به هیچکس دیگری توجه نمیکند. عشق او موجب مستی و شیفتگیاش شده و حتی دیگران از این حال وی بیخبرند. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که دیدن ابروهای او مانند تیر به قلبش مینشیند و درد و رنج عشق را تحمل میکند. او از آتش عشق میسوزد و تلاش میکند تا جام محبت را نگه دارد، اما در نهایت به زیبایی و سختی عشق و جدایی اذعان میکند.
هوش مصنوعی: هرچند در این دنیا از تو بهرهای از نزدیک شدن و همراهی ندارم، اما تا زمانی که به یاد تو هستم، به هیچ چیز جز یاد تو فکر نمیکنم.
هوش مصنوعی: من به هیچکس دیگری اجازه نمیدهم که به راحتی به من دسترسی پیدا کند، زیرا وقتی تو را به دست آوردم، ارزشش برای من بسیار بالاست و نمیخواهم به سادگی آن را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: زمانی که من هوشیار بودم، نرگس چشمهایت مرا با یک جرعه از عشق به شدت مست کرد.
هوش مصنوعی: مردم به خواندن و آوازها علاقهمندند، اما خبر ندارند که من به خاطر عشق تو به این حال و روز افتادهام.
هوش مصنوعی: الان وقت آن است که مینوشم از شراب خوشنامی خود، چون کسی که به دوش سنگ انتقادها را میکشید، مرا شکسته و آسیبدیده رها کرد.
هوش مصنوعی: وقتی ابروی زیبای تو را دیدم، همچون حیوانی شکار شده از تیر نازک مژگانت در اطرافم نداهای بیپناهی را احساس کردم و از شدت زیبایی تو خسته شدم.
هوش مصنوعی: زخمی که از نگاه تو به دل من مینشیند، مانند تیری است که از کمان ابرویت به سمت من پرتاب میشود و به من متصل شده است.
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر شوق تو، تمام شب اشک میریختم و درد سوز تو همچنان در دل من باقی بود.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی، در این بیت به بهار و فصل زیبایی اشاره میکند. او از زیباییهای زندگی و خوشیهایی که در بهار وجود دارد، صحبت میکند و به این نکته اشاره دارد که در فصل خزانی که بیزرق و برق و بیروح است، ناگهان احساس تنهایی و دلتنگی میکند. او به بلبل نیز اشاره میکند که در این زمان خاموش و غمگین است و ناتوان از بیان احساساتش، به همین خاطر او هم در این حال و هوا از بیان دلتنگیهای خود بازمیماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وحشتی داده ز اوضاع جهان دست مرا
که به زنجیر دو زلفش نتوان بست مرا
بس که آشفته ز سودای توام، می گردد
صفحه مشق جنون، آینه در دست مرا
دارم از پاس وفا سلسله بر پا، ورنه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.