چشم تو کو جز دل سیاه ندارد
دل برد از مردم و نگاه ندارد
بی رخت ای آفتاب پرتو رویت
روز منست آن شبی که ماه ندارد
با همه ینبوع نور چشمه خورشید
با رخ تو شکل اشتباه ندارد
با همه خیل ستاره ماه شب افروز
لایق میدان تو سپاه ندارد
بی رخ تو کاسب راند بر سر خورشید
رقعه شطرنج حسن شاه ندارد
عاشق تو نزد خلق جای نجوید
مرده بی سر غم کلاه ندارد
گر برود از بر تو راه نداند
ور برود بر در تو راه ندارد
بر در مردم رود چو سگ بزنندش
هر که جزین آستان پناه ندارد
در که گریزد زتو که در همه عالم
از تو به جز تو گریزگاه ندارد
درد تو قوت گرفت و بنده ضعیف است
طاقت ناله مجال آه ندارد
وصل تو از خود نصیب ما نفرستاد
خرمن مه بهر گاو کاه ندارد
از بد و نیکی که سیف گفت در اشعار
جز کرمت هیچ عذر خواه ندارد
دل بغم تو سپرد از آنکه نگیرد
ملک عمارت چو پادشاه ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف عشق و زیبایی معشوق سروده شده و به اهمیت و تأثیر حضوری او در زندگی شاعر پرداخته است. شاعر بیان میکند که محبوبش چهرهای چون خورشید دارد و نبود او، زندگی را تاریک و بدون روح میکند. او بر این باور است که هیچ چیز نمیتواند جایگزین عشق او شود و هر تلاش برای دوری از او، بیمعناست. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که در عدم حضور محبوب، زندگیاش بیارزش و بیهدف است و هیچکس نمیتواند به او پناه دهد جز معشوق خود. در نهایت، شاعر از سختیهای عشق و ناتوانی خویش در تحمل درد فراق میگوید و دوری از محبوب را غیرقابل تحمل میداند.
هوش مصنوعی: چشم تو چه چیزی به جز دل تیره و سیاه دارد؟ تو دلها را میربایی و هیچ نگاهی به آنها نداری.
هوش مصنوعی: ای آفتاب، بدون وجود تو روز من که روشن است، در شبی که ماهی در آسمان نیست، بیفروغ میشود.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه چشمه نور و روشنایی خورشید بسیار زیباست، اما هیچ چیز نمیتواند به زیبایی چهره تو باشد.
هوش مصنوعی: در میان تمام ستارههای درخشان، هیچکدام به اندازهی تو شایستهی این میدان نیستند و برابری نمیکنند.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، فروشنده بر بالای خورشید بازی شطرنجی را ترتیب میدهد که در آن حسن، هیچ مقام و ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: عاشق تو به دنبال مقام و موقعیت در نظر مردم نیست، مانند مردهای که سر ندارد و غم او کلاهی برای پوشاندن درد و رنجش ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از کنار تو برود، دیگر راهی برای بازگشت نخواهد داشت، و اگر هم به درخانهات بیاید، باز نمیتواند ورود پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر کس که به جز در این درگاه پناهی ندارد، اگر به دروازه مردم نزدیک شود و مانند سگی به او حمله کنند، باید محکم و استوار باقی بماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو فرار کند، در سراسر جهان جایی برای فرار ندارد غیر از تو.
هوش مصنوعی: درد تو شدت پیدا کرده و من، که بندهای ناتوان هستم، توانایی ناله کردن هم ندارم و مجال آه کشیدن برایم نیست.
هوش مصنوعی: ما از وصال تو چیزی به دست نیاوردیم، مانند این است که خرمن گندم برای گاوی کاه ندارد.
هوش مصنوعی: در اشعار سیف، از میان خوبیها و بدیها، تنها معذرتخواهی توست که از همه چیز مهمتر است.
هوش مصنوعی: دل به غم تو سپرد، زیرا اگر پادشاهی وجود نداشته باشد، دیگر هیچ سرزمینی رونق و آبادانی نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه تو داری به حُسن، ماه ندارد
جاه و جمالِ تو پادشاه ندارد
جانِبِ دلها نگاه دار که سلطان
مُلک نگیرد اگر سپاه ندارد
عاشقِ خود گر کنی به جرمِ محبت
[...]
روشنیِ طلعتِ تو ماه ندارد
پیشِ تو گُل، رونقِ گیاه ندارد
گوشهٔ ابرویِ توست منزلِ جانم
خوشتر از این گوشه، پادْشاه ندارد
تا چه کُنَد با رخِ تو دودِ دلِ من
[...]
جز خم زلفت دلم پناه ندارد
جانب دلها چرا نگاه ندارد
کیست که از تاب آن دو سنبل مشکین
همچو بنفشه قد دوتاه ندارد
مردمی کن که پیش چشم سیاهت
[...]
روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد
زینت چتر قطیفه ماه ندارد
افسر خور شوکت کلاه ندارد
نی من تنها شدم ز شده پریشان
[...]
هر که چراغی ز برق آه ندارد
در شب هجران سوی تو راه ندارد
هر که ندارد دلی چو آینه زاهن
در رخ تو تاب یک نگاه ندارد
هر که ندارد سرشک و آه دمادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.