گنجور

 
۱۰۱

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

... سفینه چیست عقلی بس سلیمست

تو تا مشغول بیتی و سفینه

از آن دریات نبود نم بسینه ...

... بزن دست و بپیش بازم انداز

من آن مرغم که بیتو هیچ جایی

نجویم جز هوای تو هوایی ...

... بانجیل و بزنار و به برهبان

ببیت المقدس و محراب و ایوان

بروح عیسی خورشید آسا ...

عطار
 
۱۰۲

عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر ابراهیم بن ادهم رحمة الله علیه

 

... ساعتی اندیشه کرد پس گفت فرمان رسیدکه اول نام ابراهیم ثبت کن که امید در این راه از نومیدی پدید آید

نقل است که گفت شبی در مسجد بیت المقدس خویش را در میان بوریایی پنهان کردم که خادمان می گذاشتند تا کسی در مسجد باشد چون پاره ای از شب بگذشت در مسجد گشاده شد پیری درآمد پلاسی پوشیده بود و چهل تن در قفای او هر یک پلاسی پوشیده آن پیر در محراب شد و دو رکعت نماز گزارد و پشت به محراب بازنهاد یکی از ایشان گفت امشب یکی در این مسجد است که نه از ماست

آن پیر تبسم کرد و گفت پسر ادهم است چهل روز است تا حلاوت عبادت نمی یابد چون این بشنودم بیرون آمدم و گفتم چون نشان می دهی به خدای بر تو که بگوی به چه سبب است ...

... پس از آن ابراهیم به خواب دید که گفتند تو از برای ما دهنی شستی ما دل تو را بشستیم

نقل است که صنوبری گوید در بیت المقدس با ابراهیم بودم در وقت قیلوله در زیر درخت اناری فروآمد و رکعتی چند نماز کردیم آوازی شنودم از آن درخت که یا ابا اسحاق ما را گرامی گردان و از این انارها چیزی بخور

ابراهیم سر در پیش افگنده سه بار درخت همان می گفت پس درخت گفت یا با محمد شفاعت کن تا از انار ما بخورد ...

عطار
 
۱۰۳

عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی

 

... عبدالله انصاری گوید که مرا بند بر پای نهادند و به بلخ می بردند در همه راه با خود اندیشه همی کردم که بهمه حال بر این پای من ترک ادبی رفته است چون در میان شهر رسیدم گفتند مردمان سنگ بر بام آورده اند تا در تو اندازند اندرین ساعت مرا کشف افتاد که روزی سجاده شیخ بازمیانداختم سرپای من بدانجا بازآمد در حال دیدم که دستهای ایشان همچنان بماند و سنگ نتوانستند انداخت

نقلست که چون شیخ بوسعید بر شیخ رسید قرصی چند جوین بود معدود که زن پخته بود شیخ او را گفت ایزاری بر زیر این قرصها انداز و چندانکه می خواهی بیرون می گیر و ایزاری برمگیر زن چنان کرد نقلست که چون خلیق بسیار گرد آمدند قرص چندانکه خادم همی آورد دیگر باقی بود تایکبار ایزار برداشتند قرصی نماند شیخ گفت خطا کردی اگر ایزار برنگرفتی همچنان تا قیامت قرص از آن زیر بیرون می آوردندی چون از نان خوردن فارغ شدند شیخ بوسعید گفت دستوری بود تا چیزی برگویند شیخ گفت ما را پروای سماع نیست لیکن بر موافقت تو بشنویم بدست بر بالشی می زدند و بیتی برگفتند و شیخ در همه عمر خویش همین نوبت به سماع نشسته بود مریدی بود شیخ را ابوبکر خرقی گفتندی و مریدی دیگر در این هر دو چندان سماع اثر کرد که رگ شقیقه هر دو برخاست و سرخی روان شد بوسعید سربرآورد وگفت ای شیخ وقت است که برخیزی شیخ برخاست و سه بار آستین بجنبانید و هفت بار قدم بر زمین زد جمله دیوارهای خانقاه درموافقت او در جنبش درآمدند بوسعید گفت باش که بناها خراب شوند پس گفت بعزةالله که آسمان و زمین موافقت ترا در رقصند چنین نقل کرده اند که درآن حوالی چهل روز طفلان شیر فرا نستدند

نقلست که شیخ بوسعید گفت شبلی و اصحاب وی در سایه طوبی موافقت کردند و من گوشه مرقع شبلی دیدم در آن ساعت که در وجودبود و طواف همی کرد پس شیخ گفت ای بوسعید سماع کسی را مسلم بود که از زیر تا عرش گشاده بیند و از زیر تا تحت الثری پس اصحاب را گفت اگر از شما پرسند که رقص چرا می کنید بگویید بر موافقت آن کسان برخاسته ایم که ایشان چنین باشند و این کمترین پایه است در این باب ...

... و گفت چون بتن به حضرت او شدم دل را بخواندم بیامد پس ایمان و یقین عقل ونفس بیامدند دل را بمیان این هر چهار درآوردم یقین و اخلاص را برگرفت و اخلاص عمل را بگرفت تا بحق رسیدم پس مقامی پدید آمد که از آن خوش ندیدم همه حق دیدم پس آن هر چهار چیز که آنجا برده بودم محتاج من گردانید

و گفت من از هر چه دون حقست زاهد گردیدم آن وقت خویشتن را خواندم از حق جواب شنیدم بدانستم که از حق درگذشتم لبیک اللهم لبیک زدم محرم گردیدم حج کردم در وحدانیت طواف کردم بیت المعمور مرا زیارت کرد کعبه مرا تسبیح کرد ملایکه مرا ثنا گفتند فوری دیدم که سرای حق در میان بود چون بسرای حق رسیدم از آن من هیچ نمانده بود

و گفت دو سال بیک اندیشه درمانده بودم مگر چشم در خواب شد که آن اندیشه از من جدا شد شما پندارید که این راه آسانست ...

... و گفت هرکه در دار دنیادست به نیک مردی بدر کند باید تا از خدا آن یافته بود که بر کنار دوزخ بایستد به قیامت و هر کرا خدای بدوزخ می فرستد او دست او می گیرد و بهشت می برد

و گفت از خلقان بعضی به کعبه طواف کنند و بعضی به آسمان بیت المعمور و بعضی بگرد عرش و جوانمردان در یگانگی او طواف کنند

و گفت همه کس نماز کنند وروزه دارند ولیکن مردان مردست که شصت سال دیگر که فرشته بروهیچ ننویسد که او را از آن شرم باید داشت از حق و حق را فراموش نکند بیک چشم زخم مگر بخسبد آنچه مشاهده بود که گویند در بنی اسراییل کس بودی که سالی در سجود بودی و دو سال در مشاهده این بود که این امت دارد که یک ساعت فکرت این بنده با یک ساله سجود ایشان برابر بود ...

... وگفت اگر مؤمن را زیارت کنی باید که ثواب آن به صد حج پذیرفته ندهی که زیارت مؤمن را ثواب بیشتر است از صدهزار دینار که بدرویشان دهی چون زیارت مؤمن کنی باعتقاد گیری که خدای تعالی بر شما رحمت کرده است

و گفت قبله پنج است کعبه است که قبله مؤمنان است و یدگر بیت المقدس که قبله پیغامبران و امتان گذشته بوده است و بیت المعمور بآسمان که آنجا مجمع ملایکه است و چهارم عرش که قبله دعاست و جوانمردان را قبله خداست فاینماتولو افثم وجه الا و گفت این راه همه بلا و خطرست ده جای زهرست یازدهمین جای شکرست

و گفت تا نجویندت مجوی که آنچه جویی چون بیابی بتو ماند و چون تو بود ...

عطار
 
۱۰۴

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱ - سرآغاز

 

... که چون آب حیوان به ظلمت درند

چو بیت المقدس درون پر قباب

رها کرده دیوار بیرون خراب ...

سعدی
 
۱۰۵

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۸

 

... مصنوع خلق و صنعت خالق قیاس کن

دیری بود مقابل بیت المقدسی

عشق وهوس وجود و عدم این چه علت است ...

حکیم نزاری
 
۱۰۶

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲ - فی نعمت رسول الثقلین و نبی الخافقین علیه الصلوة و السلام و التحیه

 

... مردود راهش قد هلک مقبول رایش قدنجا

بیت المقدس کوی او محراب خضر ابروی او

وز ظلمت گیسوی او طالع شده بدر الدجی ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۷

عبید زاکانی » اخلاق الاشراف » باب چهارم در عدالت - مذهب مختار

 

... می فرمایند العداله تورث الفلاکه خود کدام دلیل واضح تر از اینکه پادشاهان عجم چون ضحاک تازی و یزدجرد بزه کار که اکنون صدر جهنم بدیشان مشرف است و دیگر متاخران که از عقب رسیدند تا ظلم می کردند دولت ایشان در ترقی بود و ملک معمور

چون زمان به کسری انوشروان رسید او از رکاکت رای و تدبیر وزرای ناقص عقل شیوه عدل اختیار کرد در اندک زمانی کنگره های ایوانش بیفتاد و آتشکده ها که معبد ایشان بود به یک بار بمرد و اثرشان از روی زمین محو شد امیرالمومنین مشید قواعد دین عمربن خطاب- رضی الله عنه- که به عدل موصوف بود خشت می زد و نان جو می خورد و گویند خرقه اش هفده من بود معاویه به برکت ظلم ملک از دست امام علی- کرم الله وجهه- بدر برد بخت النصر تا دوازده هزار پیغمبر را در بیت المقدس بی گناه نکشت و چند هزار پیغمبر را اسیر نکرد و ستوربانی نفرمود دولت او عروج نکرد و در دو جهان سرافراز نشد چنگیزخان که امروز به کوری اعدا در درک اشفل مقتدا و پیشوای مغولان اولین و آخرین است تا هزاران هزار بی گناه را به تیغ بی دریغ از پای در نیاورد پادشاهی روی زمین بر او مقرر نگشت

حکایت در تواریخ مغول وارد است که هولاکوخان را چون بغداد مسخر شد جمعی را که از شمشیر باز مانده بود بفرمود تا حاضر کردند حال هر قومی را باز پرسید چون بر احوال مجموع واقف گشت گفت از محترفه ناگزیر است ایشان را رخصت داد تا بر سر کار رفتند تجار را مایه فرمود دادن تا از بهر او بازرگانی کنند جهودان را فرمود که قومی مظلومند به جزیه از ایشان قانع شد مخنثان را به حرم های خود فرستاد قضات و مشایخ و صوفیان و حاجیان و واعظان و معرفان و گدایان و قلندران و کشتی گیران و شاعران و قصه خوانان را جدا کرد و فرمود اینان در آفرینش زیادت اند و نعمت خدای به زیان می برند حکم فرمود تا همه را در شط غرق کردند و روی زمین را از خبث ایشان پاک کرد لاجزم قرب نود سال پادشاهی در خاندان او قرار گرفت و هر روز دولت ایشان در تزاید بود ابوسعید بیچاره را چون دغدغه عدالت در خاطر افتاد و خود را به شعار عدل موسوم گردانید در اندک مدتی دولتش سپری شد و خاندان هولاکوخان و مساعی او در سر نیت ابوسعید رفت آری ...

عبید زاکانی
 
۱۰۸

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

... جز این کتاب که در آن طرفه هایی است که تا روز حشر نیز ملال نیاورد

محقق زرکشی در شرح خویش بر تلخیص مفتاح که آن را مجلی الافراح نامیده است - و آن کتابی حجیم است که بر کتاب مطول نیز می چربد و من آن را به سال نهصد و نود و دو در بیت المقدس دیده ام - چنین نوشته است

بدان که الف و لام را در الحمد پاره ای الف و لام استغراق گفته اند و برخی الف و لام تعریف جنس و زمخشری آن را برای تعریف جنس دانسته و استغراقی بودنش را نفی کرده است ...

... خرانی در آبادی ها یله گشته اند

این نیز ملخصی از جلد پنجم کتاب اغانی ابوالفرج اصفهانی که در بیت المقدس یافتم آمد

اعشی همدان عبدالرحمن بن عبدالله است که بین او و همدان سیزده پشت فاصله است و همدان خود پسر مالک پسر زید نزار پسر واثله پسر ربیعه پسر جبار پسر مالک پسر زید پسر کهلان پسر سباء پسر یشخب پسر یعرب پسر قحطان است ...

... اما بدیده ی خرد اگر بنگرند مرگ را بالاترین رامش ها خواهند یافت

نیز هنگامی که حج بیت الله میگزاردم و آن مشاعر عالی را شاهد بودم سروده ام

ای یاران من نیز میهمان مکه ام ...

شیخ بهایی
 
۱۰۹

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

... با من ز پی رفع خجالت بنشست

این دو بیت را سحرگاه جمعه ی بیستم از ماه صفر سال نهصد و نود و دو به تبریز پیرامن فراموشی چیزها و اینکه ناشی از بی اعتنایی بدان چیزهاست سروده ام

دایما غفلت زگستاخی بود ...

... میگویم خدا را نیک ترین جوابی است که از طبعی لطیف تر از هر حلال و خمر آمیخته با آب زلال سرچشمه گرفته هر چند دانیم که قیس را چنین اراده ای نبوده

از رمله به بیت المقدس که می رفتم گذرم بر سرزمینی پرآب و گیاه افتاد بنشستم و از آن گیاه و آب بخوردم و بنوشیدم و بخود گفتم اگر یک بار طعام یا شراب حلالی خورده یا نوشیده باشم همین است

ناگاه شنیدم هاتفی می گوید ای سری مخارجی که ترا تا بدینجا رسانیده است از کجاست

راهبی را بر در بیت المقدس واله دیدم گفتمش مرا پندی ده گفت چونان مردی باش که درندگانش احاطه کرده اند و وی بیمناک است که اگر غفلت کند بدرندش یا اگر آرام گیرد پاره پاره اش کنند

و شب او شبی وحشتناک است هر چند فریفتگان آن را امین یابند و روزش روز اندوهان هر چند که بیکارگان روز سرورش پندارند ...

شیخ بهایی
 
۱۱۰

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

... همچنین هنگام تفسیر این فرموده ی پروردگار متعال در سوره ی مریم و کان رسولا نبیا بیان داشته است که هر رسولی صاحب شریعت است اما در تفسیر سوره ی حج نقیض آن را گفته است

نیز در سوره نمل گفته است که سلیمان - بر پیامبر ما و او درود بادا- پس از اتمام بیت المقدس بحج رفت اما در تفسیر سوره ی سبا نقیض آن را متذکر شده

از سخنان افلاطون الهی عقل آدمی کمال نیابد مگر آن گاه که اگر گویند مجنون است ناخشنود نشود ...

شیخ بهایی
 
۱۱۱

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

... تو آن حقوق از ما بشناختی که پدرانت نشناختند و من ولایت عهدی تو را پذیرفتم هر چند جفر و جامعه نشان همی دهند که فرجامی ندارد

بزرگان اهل مغرب را نیز از علم حروف نصیبی بود که آن را به اهل بیت نسبت همی دادند و من به شام شعری دیدم که در آن به رمز به پادشاهان مصر اشارت گشته بود و شنیدم که آن نیز از آن دو کتاب مستخرج است

از گفتار بزرگان مبتلا گشتن به مجنونی تمام آسان تر از نیمه مجنون است دشمنی دانا کم زیان تر از دوستی نادان است ...

... بخش اول تورات است چنان که گفتیم بخش دوم چهار سفر است که آن را اول گویند و آغازش از یوشع است ع پیرامن زوال من و جنگ وی بادیگر سرزمینها و فتح آنها و تقسیم آن ها به قرعه دومش موسوم به سفر حکام است که در آن اخباری از قضات بنی اسراییل است

سومش به سموییل و نبوت او و پادشاهی طالوت و کشته شدن جالوت بدست داود اختصاص دارد چهارمش سفر پادشاهان است که اخبار سلطنت داود و سلیمان و جز آن ها را در بر دارد و حماسه هایی چند و آمدن بخت النصر و ویرانی بیت المقدس

بخش سوم را که اخیر نامند و خود چهار سفر است اولش از آن شعیاست و در آن سرزنش بنی اسراییل و بیم دادن به حوادث آینده و مژده به بردباران آمده است

دومش از آن ارمیاع ست که در آن خرابی بیت المقدس و فرود مردمان به مصر آمده است سومش از آن حزقیال است که در آن احکام طبیعت و افلاک برمز و نیز از اخبار یأجوج و مأجوج آمده است

و چهارم قسمتش که خود دوازده سفر است عبارت است از بیم دادن بر زلزله ها و ملخ و جز آن ها و اشارتی به موعود و رستاخیز و پیامبری یونسع و بلع وی بوسیله ی ماهی و توبه ی او و پیامبری زکریاع و بشارت آوردن خضرع ...

... هفتمش جامع حکمت سلیمانع نامیده میشود که مشتمل بر تحریض به لذات عقلی باقی و تحقیر لذایذ فانی جسمانی و بزرگداشت خداوند و بیم اوست

هشتمش ندبه ی ارمیاع نامیده می شود که خود شامل پنج مقالت است به حروف معجم حاوی ندبه بر بیت المقدس

نهمش درباره ی پادشاهی اردشیر است و دهمش از آن دانیال است شامل بر تفسیر خواب و چگونگی بعث و نشور

یازدهمین از آن عزیزع است که شامل اوصاف بازگشت قوم بنی اسراییل از بابل به بیت المقدس و بنای آن است

خسروی عاقبت اندیشی کرد ...

شیخ بهایی
 
۱۱۲

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۴ - سخن در وصف خویشتن

 

... اشیا بدون صورت نوعی مصور است

آن ره نوردوادی بیت المقدسم

کوراصدای عطسه جبریل رهبر است ...

عرفی
 
۱۱۳

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۱۲

 

... زهی مسجد پادشاه جهان

که دارد ز بیت المقدس نشان

خوشا قدر این خانه کز احترام

بود ثانی اثنین بیت الحرام

مقدس حریمی چو قدس خلیل ...

... بود کعبه اش توامان در حسب

به بیت المقدس رساند نسب

به توفیق محراب کرد از دو سوی ...

... درین خانه باشد اثر خانه زاد

ز بیت المقدس دهندش درود

کند کعبه در پیش سنگش سجود ...

... بود خانه کعبه همسایه اش

بود بیت معمور در سایه اش

ز طوبی تراشیده رضوان درش ...

قدسی مشهدی
 
۱۱۴

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۱۳

 

... ز بالایش اندیشه کوته کمند

بود بیت معمور بختش بلند

بود خطبه شاه تا درخورش ...

... به این مسجد اخلاص بودش درست

ز وصفش به بیت المقدس رهی ست

که هر بیت بنیاد بیت اللهی ست

اجابت زند بر عبادت نیاز ...

قدسی مشهدی
 
۱۱۵

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱۰

 

... فضایش وسیع و بنایش رفیع

رواقش چو بیت المقدس بلند

مقیمش همه قدسی ارجمند ...

... نصیحت گذار و نصیحت نیوش

شد آن بیت معمور ویران تمام

نه مأموم ماند اندر آن نه امام

آذر بیگدلی
 
۱۱۶

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » خوردن مال حرام

 

... آریدلی که از لقمه حرام روییده شده باشد کجا و قابلیت انوار عالم مقدس کجا و نطفه را که از مال مردم هم رسیده باشد با مرتبه رفیعه انس با پروردگار چه کار چگونه پرتو لمعات عالم نور به دلی تابد که بخار غذای حرام آن را تاریک کرده و کی پاکیزگی و صفا از برای نفس حاصل می شود که کثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرک نموده باشد و به همین جهت حاملین شرع و احکام و امنای وحی ملک علام نهایت تحذیر از او فرمودند و به شدت هر چه تمامتر از او منع نمودند

از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که در بیت المقدس فرشته ای هست که هر شب ندا می کند که هر که بخورد چیزی را که حرام باشد خدا از او نه قبول می فرماید سنتی را و نه واجبی را و نیز از آن سرور مروی است که هر که باک نداشته باشد از اینکه هرجا مال را تحصیل کند خدا هم باک ندارد که از هر دری او را وارد جهنم کند و فرمود هر گوشتی که از حرام روییده شود آتش سزاوار است به آن و نیز فرمود که هر که مالی از سر ممر حرامی به دست آورد و به آن صله رحم به جا آورد یا تصدیق کند یا در راه خدا انفاق نماید خداوند عالم همه را جمع می کند پس آن را داخل آتش می کند و فرمود هر که مالی از حرام کسب نماید پس اگر آن را تصدیق کند از او قبول نمی شود و اگر بگذارد آن را توشه راه جهنم او می شود از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هرگاه کسی مالی از غیر مداخل حلال به دست آورد و به آن حج کند چون گوید لبیک اللهم لبیک خطاب رسد که نه لبیک و نه سعدیک و در بعضی اخبار وارد شده است که چون روز قیامت شود بنده ای را در نزد ترازوی اعمال نگاه دارد و از برای او اعمال حسنه مانند کوههای عظیمه باشد پس او را در مقام محاسبه باز می دارد و از او سوال می کنند که مال خود را از کجا به دست آورده و به چه مصرف رسانیده است و رعایت عیال خود را چگونه نموده است و حقوق ایشان را به جای آورده است یا نه تا به واسطه این محاسبات همه اعمال حسنه او تمام شود و هیچ از برای او باقی نماند پس ملایکه ندا می کنند که هذا الذی أکل عیاله حسناته یعنی این است آنچنان کسی که عیال او حسنات او را خوردند و امروز به اعمال خود گرفتار آمد و وارد شده است که زن و فرزندان آدمی در روز قیامت به او می آویزند و او را در موقف حضور پروردگار باز می دارند و می گویند پروردگارا حق ما را از این شخص بستان به درستی که ما جاهل به احکام شریعت بودیم و او ما را تعلیم نکرد و غذای حرام به ما خورانید و ما عالم به آن نبودیم پس هر که طالب نجات و مشتاق وصول به سعادات باشد باید فرار کند از مال حرام

همچنان که از شیر درنده و مار گزنده فرار می نماید ...

ملا احمد نراقی
 
۱۱۷

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۷ - سعدی شیرازی نَوَّرَ اللّهُ روحه

 

وهو شیخ شرف الدین مصلح بن عبدالله بعضی مصلح الدین گفته اند از اکابر صوفیه و اعاظم این طایفه است در فضایل صوری و معنوی و کمالات عقلی و نقلی وحید زمان خود بوده و مدتهای بسیار در اقالیم سبعه سیاحت نموده و به خدمت بسیاری از عرفا و علمای عهد رسیده و مولانا جلال الدین محمد رومی را در روم دیده و با امیرخسرو در هند صحبت داشته و بارها به مکه پیاده رفته وسالها در بیت المقدس و شام سقایی کرده و به صحبت خضرؑرسیده ارادت به شیخ شهاب الدین سهروردی داشته غالبا با شیخ عبدالقادر ملاقات کرده در سومنات رفته بت بزرگ آنها را شکسته مدت صد و دو سال عمر یافته و بعد از دوازده سالگی سی سال تحصیل کرده سی سال مسافرت کرده و سی سال در همان مکان که اکنون مدفون است انزوا داشته و عبادت می کرده در بعضی کتب کرامات آن جناب را ثبت کرده اند و مشهور است ظهورش در زمان سعدبن زنگی بوده و به سبب خصوصیت به اتابک مذکور سعدی تخلص فرموده اباقاخان و صاحبدیوان از معتقدین شیخ بوده اند و او را تکریم و تحریم فرموده اند کمالات و حالاتش مستغنی از بیان است و دیوان شریفش مشهور و در آن اشعاری که مملو از نکات طریقت و آیات حقیقت است مجملی در این سفینه نگاشته می شود بالجمله وفات شیخ در سنه ۶۹۱ مضجعش در خارج حصار شیراز زیارتگاه اهل نیاز است

من قصایده فی المواعظ ...

... ٭٭٭

داروی تربیت از پیر طریقت بستان

کادمی را بتر از علت نادانی نیست ...

رضاقلی خان هدایت
 
۱۱۸

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳ - بیت‌المقدس

 

ز بیت المقدس بشنو قلب طاهر

بود آن از تعلقهای ظاهر ...

صفی علیشاه
 
۱۱۹

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۷ - قضیه حضرت خلیل با نمرود

 

... نهان ساره ا بر به صندوق کرد

چو رو سوی بیت المقدس نمود

ز قبطی شهی بر سر راه بود ...

صامت بروجردی
 
۱۲۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

تا می بکیش زاهد و مفتی حرام شد

ما را فضای میکده بیت الحرام شد

بر چرخ بود خانه معمور و بر زمین

بیت المقدس است که میخانه نام شد

در کیش عشق بود که رندان مست را ...

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode