گنجور

 
۲۱۸۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

... که ذوالفقار به دست خطیب افتاده ست

کند ز چهچهه بلبل فغان به یاد وطن

کبوتری که به گلشن غریب افتاده ست ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

... جهان ز خون دلم دست در حنا دیده ست

فغان ز تربیت آسمان که دانه ی ما

به کشت پرورش از آب آسیا دیده ست ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

ز من شکایت آن جورپیشه برعکس است

فغان سنگ ز بیداد شیشه برعکس است

صدای سنگ کند رخنه در دل فرهاد ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

... غنیمت است که غم پاسبان گله شده ست

فغان ز پرورش آسمان که این قصاب

برای مصلحتی مهربان گله شده ست

فغان من ز رکاب هلال پای کشید

که از ستاره رهش در میان گله شده ست ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

فغان که در ره ما بانگی از درایی نیست

هزار قافله رفت و نشان پایی نیست ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

... سرود مطرب و شور رباب بی نمک است

فغان که لذت ازین بزم رفتگان بردند

شراب بی مزه است و کباب بی نمک است ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

پنجه عشقم دگر قفل فغان پیچیده است

همچو شمعم شعله ای بر استخوان پیچیده است ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

... تا ز آزادی کشیدم دست از کار جهان

خاتم جم بی فغان چون حلقه ی زنجیر نیست

جامه همچون پوست دایم در تنم بی دامن است ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۸۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

... که گفته است که مرغ کباب را پر نیست

فغان که از پی مکتوب خود به دام امید

هزار مرغ گرفتم یکی کبوتر نیست ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

... مباد چشم بد ارنه سپند بسیار است

فغان من همه از بند هستی خویش است

چو نی اسیر ترا ورنه بند بسیار است ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

... موقوف اجل نیست که آن رسم قدیم است

با همنفسان گفت شب از شور فغانم

دانید که این هرزه درا کیست سلیم است

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

... ز جوش سبزه ی خط شد تبسمش دلگیر

فغان که جای ز موران بر انگبین تنگ است

چو موج آب روان گشت سوی پیشانی ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

... زبان در دهن از پی نام اوست

کسی کز فغان من از خواب ناز

نگردیده بیدار بادام اوست ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

... مشو مشغول این آهو که از پی شیر می آید

فغان از اختر طالع که ممکن نیست اصلاحش

درین عقده چه کار از ناخن تدبیر می آید ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

... شکر را خنده شیرین او هرگه به یاد آید

فغانش در نیستان همچو موسیقار می پیچد

ز عکس ماه و موج آب در شب ها به جوش آیم ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶

 

... ز خط به گرد گل او سلیم سبزه دمید

فغان که سایه شبیخون بر آفتاب آورد

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۹

 

... آرام سازگار اسیران عشق نیست

بلبل فغان به شاخ چو بنشست می کند

فریاد شد ز خانه ی همسایگان بلند ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸

 

... ندیده هند را قیصر از آن با روم می سازد

چه حاصل دارد از دست فلک آه و فغان کردن

که ظالم را همیشه ناله مظلوم می سازد ...

سلیم تهرانی
 
۲۱۹۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۷

 

... هر کس گلابی از گل و او دامنی کشید

از داغ های سینه فغان شکستگان

هردم چو بانگ نی سری از روزنی کشید ...

سلیم تهرانی
 
۲۲۰۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷

 

کسی را در فغان ناله چون محبوب می خواهد

اگر خاموش گردد همچو آتش چوب می خواهد ...

سلیم تهرانی
 
 
۱
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۸۰