ای ماه صیام ار چه مرا خود خطری نیست
حقا که مرا همچو تو مهمان دگری نیست
از درد تو ای رفته به ناگه ز بر ما
یک زاویهای نیست که پر خون جگری نیست
آن کیست که از بهر تو یک قطره ببارید
کان قطره کنون در صدف دین گهری نیست
ای وای بر آن کز غم وقت سحر تو
او را به جز از وقت صبوحی سحری نیست
بسیار تو آیی و نبینی همه را زانک
ما برگذریم از تو ترا خود خبری نیست
آن دل که همی ترسد از شعلهٔ آتش
والله که به جز روزه مر او را سپری نیست
بس کس که چو ما روزه همی داشت ازین پیش
امروز به جز خاک مر او را مقری نیست
ای داده به باد این مه با برکت و با خیر
مانا کت ازین آتش در دل شرری نیست
بسیار کسا کو بر عیدی چو تو میخواست
امروز جز از حسرت از آنش ثمری نیست
اشکی دو سه امروز درین بقعه فرو بار
کاندر چمن عمر تو زین به مطری نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به ماه رمضان اشاره میکند و احساسات عمیق خود را نسبت به این ماه بیان میکند. او میگوید که در این ماه، به خاطر درد و غم جدایی از خدا، هیچ گوشهای نیست که از اندوه پر نباشد. همچنین به افرادی اشاره میکند که به خاطر روزهداری و فضیلت این ماه، با حسرت به آن نگاه میکنند و میگوید که برکت و خیر در این ماه برای همه است. شاعر در نهایت از اشکهایی که در این ماه میریزد سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که در چمن زندگی، هیچ چیز به اندازه این روزها ارزشمند نیست.
هوش مصنوعی: ای ماه رمضان، هر چند که برای من خطری وجود ندارد، ولی واقعاً هیچ مهمان دیگری مانند تو ندارم.
هوش مصنوعی: درد تو باعث شده که هیچ گوشهای از دل ما نیست که پر از خون و اندوه نباشد، چون ناگهان از کنار ما رفتهای.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف فردی میپردازد که برای تو، حتی قطرهای باران نباریده است. این باران، حالا به حدی تبدیل شده که در صدف دین، به جواهر یا گوهری تبدیل نشده است. در واقع، اشاره به بیارزشی و عدم وقوع چیزی دارد که برای تو انجام نشده است.
هوش مصنوعی: آه بر افرادی که در لحظههای بینظیر صبحگاه، به جز نوشیدن شربت خوشی، چیزی جز غم و اندوه ندارند.
هوش مصنوعی: تو بارها میآیی و همه چیز را نمیبینی، زیرا ما از تو عبور میکنیم و تو از حال ما هیچ اطلاعی نداری.
هوش مصنوعی: دل کسی که از آتش میترسد، تنها وسیلهای که او را از خطر نجات میدهد، روزه است.
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که مانند ما در گذشته روزه میگرفتند، امروز جز خاک جایی ندارند و مقری برایشان نیست.
هوش مصنوعی: ای کسی که این مه پربرکت و خیربخش را به باد دادهای، مابقی تو از این آتش در دل، شعلهای نیست.
هوش مصنوعی: بسیاری از کسانی که امروز به فکر رسیدن به تو بودند، تنها از روی حسرت باقی ماندهاند و بهرهای از این رابطه نمیبرند.
هوش مصنوعی: امروز در این مکان چند قطره اشک ریختم، زیرا در باغ عمر تو گلی ندارد که با این اشکها جبران شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای میر جهانگیر چو تو دادگری نیست
چون تو بگه کوشش و بخشش دگری نیست
ناداده ترا گردش گردون شرفی نیست
نسپرده ترا طایر میمون هنری نیست
بر روی زمین رزمگهی نیست که تا حشر
[...]
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه میکنم از روی حقیقت
یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست
تا پای تو از دایرهٔ عهد برون شد
[...]
در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست
وین واقعه را همچو فلک پای و سری نیست
عقلم که جهان زیر و زبر کرد به فکرت
بی خویش از آن شد که ز خویشش خبری نیست
جان سوخته زان شد که از آنها که برفتند
[...]
از سوز دل مات همانا خبری نیست
کاین ناله شبهای مرا خود سحری نیست
هستند تو را عاشق بسیار ولیکن
دلسوخته در عشق تو چون من دگری نیست
از بهر دوای دل پر درد ضعیفم
[...]
ای خرده شناسان که بانواع فضایل
ارباب شرف را چو شما راهبری نیست
حیف است که با این هنر و فضل شما را
از حال دل مردم دانا خبری نیست
سرمایه سودش چه کنی محنت و رنج است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.