گنجور

 
سلمان ساوجی

ای خسروی که دست و دل کامگار تو

کار جهان به تیغ جهانگیر می‌کنند

شیران رایت تو هژبران رزم را

در مرغزار معرکه به نخجیر می‌کنند

آیات فتح را به زبان و سنان و تیغ

پیوسته اولیای تو تفسیر می‌کنند

اقبال تا به دامن جاه تو چنگ زد

حساد ناله زارتر از زیر می‌کنند

آب از هوای لطف تو دیوانه می‌شود

زان دست و پای آب به زنجیر می‌کنند

مقصود مقریان قماری دعای توست

زان ناله‌ها که در شب و شبگیر می‌کنند

خورشید طلعتا و زرای تو وجه من

اکنون سر ماه رفت که تدبیر می‌کنند

در کار بنده خرد و بزرگ آنچه راستی است

تاخیرها نموده و تقصیر می‌کنند

انعام شاه و حکم امیرست و من غریم

وجهی است دادنی به چه تاخیر می‌کنند؟

اکنون به لطف خویش ازیشان سوال کن

تا خود درین قضیه چه تقریر می‌کنند

بازار تیغ و کلک تو همواره تیز باد

تا کار ملک راستی از تیر می‌کنند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

دانی که چنگ و عود چه تَقریر می‌کنند؟

پنهان خورید باده که تَعزیر می‌کنند

ناموسِ عشق و رونقِ عُشّاق می‌بَرند

عیبِ جوان و سرزنش پیر می‌کنند

جز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوز

[...]

عرفی

آنان که وصف تو تقریر می‌کنند

خواب ندیده را تعبیر می‌کنند

از صدق اهل بتکده هم اعتماد رفت

از بس که اهل صومعه تزویر می‌کنند

مردان کار راه‌نشین عباد شد

[...]

فروغی بسطامی

هر جا حدیث حسن تو تقریر می‌کنند

آیات رحمت است که تفسیر می‌کنند

یارب چه صورتی تو که در کارگاه چشم

مردم همی خیال تو تصویر می‌کنند

هر خواب فتنه‌خیز که بینند مردمان

[...]

فرخی یزدی

آنان که بی‌مطالعه تقدیر می‌کنند

خواب ندیده است که تعبیر می‌کنند

عمری بود که کافر راه محبتیم

ما را دگر برای چه تکفیر می‌کنند

بازیگران که با دم شیرند آشنا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه