بویی از خاک رهت، همره باد سحری است
رنگی از حسن رخت، مایه گلبرگ طری، است
دم ز زلف تو زنم، زان دم من مشکین است
سخن از لعل تو گویم، سخنم، زان شکری است
جز صبا محرم من نیست، ولی چندانم،
بر صبا نیست، وثوقی که صبا در به دری، است
بر جگر میزندم، چشم تو، هر دم، نیشی
خون چشمم که روان است، ازان رو جگری است
روی آتش و شش، از دیده ما پنهان است
ما از آن روی برآنیم که آن ماه، پری است
این که با سوز فراقت، دل ما میسوزد
تو برآنی که ز صبرست، نه از بی صبری است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر عشق و علاقه عمیق شاعر به معشوقش است. او از زیباییهای معشوق سخن میگوید و لحظاتی از درد و شوق را توصیف میکند که به واسطه دوری یا فراق به وجود آمده است. شاعر به حس و حال خود در این رابطه اشاره میکند و میگوید که تنها "صبا" (باد) از احساسات او باخبر است و دیگران نمیتوانند عمق این عشق و درد را درک کنند. در نهایت، او به این نکته میرسد که سوز دلش ناشی از صبر و انتظار است، نه از بیصبری. این اشعار پر از احساسات عاشقانه و توصیف زیباییها و دشواریهای عشق است.
هوش مصنوعی: بوی خاک مسیر تو با نسیم صبحگاهی همراه است و رنگ چهره زیبات، باعث میشود که گلبرگهای طراوتدار به وجود آیند.
هوش مصنوعی: من از موهای تو صحبت میکنم، به همین خاطر صدای من خوشبو و خوشنواز است. وقتی از لبهای تو حرف میزنم، حرفهایم شیرین و دلنشین است.
هوش مصنوعی: به جز نسیم صبحگاهی، کسی در دل من رازداری ندارد، اما من آنقدر به این نسیم اطمینان ندارم که بتواند به درون دل من راه یابد.
هوش مصنوعی: هر لحظه چشم تو مانند نیشی بر دلم میزند. خون چشمهایم که جاری است، به همین دلیل جای زخم دل من است.
هوش مصنوعی: این مصراع نشان میدهد که شعله و آتش برای ما قابل مشاهده نیست، و ما به همین دلیل به سمت آن روی زیبا و دلربا که در حقیقت همان ماه یا پری است، متمایل شدهایم. به عبارت دیگر، زیبایی و جذابیتی که در نظر داریم، در پس پردهای از آتش پنهان شده است.
هوش مصنوعی: اینکه دل ما به خاطر دوری تو میسوزد، نشانهی این است که ما صبر داریم و بیصبری نمیکنیم. تو به خاطر این صبر ما در قلب ما حضور مییابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه ز احوال دل بیخبرانت، خبری است
نه به سر وقت جگر سوختگانت، گذری است
گفتهای، باد صبا با تو بگوید، خبرم
این خبر پیش کسی گو، که شبش را سحری است
بر سرم آنچه ز تنها و فراقت، شبها
[...]
دیدن تازه خطان شاهد بالغ نظری است
واله آیه رحمت نشدن بی بصری است
بر خود از خجلت آن موی میان می پیچد
مور هر چند که مشهور به نازک کمری است
ناله من چه کند با تو که شور محشر
[...]
آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است
آتش از گرمی روزش خبر معتبری است
زلف، مخصوص رخ موی میانان باشد
سنبلی هست درآویخته هر جا کمری است
همچو الماس دم تیشهٔ او کارگر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.