گنجور

 
سلمان ساوجی

ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من

خود چه باشد جز تو و دیدار تو مقصود من

مایه عمرم شد و سود من از عشقت فراق

این بد از بازارسودایت زیان و سود من

تو طبیب و من چنین بیمار و شربت خون دل

با چنین تیمارگی ممکن بود بهبود من؟

آه دود آلود من، روزی خرابیها کند

هان هذر کن زینهار از آه دود آلود من!

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصر بخارایی

جز دهانش نیست در هر دو جهان مقصود من

کی به کام من شود مقصود ناموجود من

چون شدی دامن کشان، باری زمینش گشتمی

تا به دامن پاک کردی، روی گردآلود من

هم به نوعی شاد گشتی، گر نفرسودی ز غم

[...]

اسیری لاهیجی

ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من

در فراقت شد بگردون آه دودآلود من

لذت دنیا و دین گو، هرکه می خواهد ببر

غیر دیدارت نباشد در جهان مقصود من

جان و دل در باختم تاشد وصالت حاصلم

[...]

صائب تبریزی

هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من

چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من

سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت

روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من

گرم چون خورشید یک بار از در یاری درآ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه