یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف
ره غلط کرده، رهم بر طرفه صحرایی فتاد
وادیی پر دغدغه چون وادی سوداییان
عرصه ای پرفتنه همچون باطن اهل فساد
دست از جان شسته، گردد آب سوی او روان
هرچه بادا باد گوید، بگذرد آنجا چو باد
می شود دیوانه هرکس را برو افتد گذار
برّ مجنون روزگار از بهر این نامش نهاد
از برای آن که بیرون زین بیابانش برد
چون منار سامره، پیچیده ره بر گردباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر روایت میکند که در بازگشت از طوف نجف، به طور ناخواسته به منطقهای پر از دغدغه و فتنه میافتد. این وادی شبیه به حال و هوای دیوانگان است و افرادی که به آنجا میرسند، دچار جنون میشوند. شاعر به این وضعیت اشاره میکند که در این بیابان، تنها راه نجات پیروی از سرنوشت و گذراندن آن لحظات است. به طور کلی، شعر انعکاس احساس بیتوجهی و سرگردانی در جامعهای پر از آشوب و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: شبی که از نجف برمیگشتم، بهطور ناخواسته در مسیر اشتباهی افتادم و به دشت و بیابانی رسیدم.
هوش مصنوعی: زمانی پر از نگرانی و دغدغه را توصیف میکند که شبیه به دنیای دیوانگان است. این مکان فضایی پرآشوب و پرتنش دارد که همچون دل و درون افراد فاسد و بیبندوبار میباشد.
هوش مصنوعی: آدمی که از زندگی خود دست برمیدارد، همچون آبی به سمت او روان میشود و بر تمام اتفاقات بیاعتنا است. او همچون بادی میگذرد و به مسیری که انتخاب کرده، ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر زندگی با مشکلات و چالشها روبرو شود، ممکن است دچار جنون یا دیوانگی شود. به همین دلیل است که به او لقب مجنون دادهاند.
هوش مصنوعی: برای این که او را از این بیابان بیرون ببرد، مانند منار سامره، مسیر را در میان طوفان پیچانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
[...]
چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش
چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد
شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد
شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه
شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد
هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب
[...]
این مبارک پی بنای محکم گردون نهان
کرده شاگردیش گردون خوانده او را اوستاد
روز و شب در آفتاب و سایه اقبال و بخت
جای ابراهیم بن مسعود ابراهیم باد
مشرق میدان شاه دین فروز دین پرست
[...]
در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد
روز عید روزهداران فرخ و فرخنده باد
خسرو پیروزبخت و داور یزدانپرست
شاه خاقان گوهر و سلطان سلجوقی نژاد
کاست از عالم ستم تا لاجرم شاهی فزود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.