ای آفتاب مشرق دین کز فروغ صدق
روی تو همچو صبح، دم از نور میزند
نازم به همت تو که در خرقهٔ نمد
ساغر ز کاسهٔ سر فغفور میزند
جام تو از شراب تجلی لبالب است
شوق تو می ز خمکدهٔ طور میزند
دعوی درد با تو کند گر به راه عشق
دلتنگی تو بر کمر مور میزند
بر خاک درگه تو ز پاس ادب سلیم
چون آفتاب، بوسهای از دور میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش شخصیت معنوی و روحانی یک پیشوای دینی میپردازد که نور حقیقت و صداقت را منتشر میکند. او به زیبایی و ارزش همت این شخص اشاره میکند که در حالی که لباس معمولی بر تن دارد، به گونهای خاص نور و آرامش را به دیگران میبخشد. همچنین، شاعر از شوق و عشق به این پیشوا صحبت میکند که حتی در مشکلات نیز نمیتواند از او دور شود. او نهایتاً با احترام به درگاه این شخصیت، به عشق و ادب خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای خورشید که روشنیات حقیقت دین را میتاباند و چهرهات مانند صبح، نور را به جهان میآورد.
هوش مصنوعی: من به تلاش و ارادهٔ تو علاقهمندم، زیرا تو در حالی که لباس پشمی پوشیدهای، از سر خود شراب میریزی و مینوشی.
هوش مصنوعی: جام تو پر از شراب روشنایی است و شوق تو از خمرهٔ راز و معرفت به عرصه میزند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در عشق و دلتنگی به تو مراجعه کند، از شدت احساساتش چنان فشاری احساس میکند که مانند نگهبان دور کمر مور در حال ناله و شکایت است.
هوش مصنوعی: به خاطر احترام و ادب، من از دور به خاک محل تو مانند آفتاب یک بوسه میزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فال وصال او دل رنجور می زند
این شمع گشته بین که درسور می زند
با شهپری که پرتو مهتاب برق اوست
شوقم صلا به انجمن طور می زند
در سینه عمرهاست که زندانی من است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.