بهار گل دولت اسلام خان
که دارد ازو این چمن آب و تاب
بنایی به بنگاله بنیاد کرد
که برجش بود نام و قصرش خطاب
حصار فلک را بسی گشته است
ندیده ست برجی چنین آفتاب
عمارت نمی دارد این قدر و شان
سپهری بنا کرده از خاک و آب
ز فیض هوایش، چو طوطی سزد
شود سبز اگر بال مرغ کباب
دهد مستی از بس به کیفیت است
درو جام روزن چو جام شراب
رقم زد پی سال تاریخ او
خرد «شاه برج مه و آفتاب»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بهار و شکوه دولت اسلام خان است که به زیبایی چمنی که در آن قرار دارد اشاره میکند. شاعر بیان میکند که اسلام خان در بنگاله بنایی معروف و با شکوه ساخته است که برج آن به آسمان رفته و قصرش هم به زیبایی شناخته میشود. همچنین، شاعر به عظمت و شأن این بنای تاریخی اشاره کرده و هوای آنجا را شبیه طوطی سبز و دلانگیز وصف میکند. در نهایت، شاعر با اشاره به تاریخ این شخصیت، بر برجسته بودن او و این بنا تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بهار زمان پررونق و شادی اسلام خان است که به واسطه او این باغ سرسبز و پرجلال شده است.
هوش مصنوعی: در بنگاله ساختمانی بنا شده است که به خاطر برج بلندش معروف است و کاخی مجلل دارد که به آن لقب دادهاند.
هوش مصنوعی: آسمان مدتهاست که دوری را دیده، اما همچون این برج آفتاب را هیچگاه ندیده است.
هوش مصنوعی: این جهان و زندگی، ارزش و عظمت زیادی ندارد، چرا که ساختمان بزرگ آسمان از خاک و آب ساخته شده است.
هوش مصنوعی: با نعمت و لطافت هوای او، مانند طوطی میشود سبز، حتی اگر بال مرغ کبابی باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که به خاطر ویژگیهای خاص مکان یا فضایی که توصیف شده، حالتی سرمستی و خوشحالی به انسان دست میدهد. مانند این که وقتی انسان جامی از شراب مینوشد و احساس خوشی و سرخوشی میکند. در واقع، این مکان به مانند جامی است که نوشیدنی خوشی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به بیان تاریخ و ویژگیهای برجسته شخصیتی اشاره شده است. به نوعی، نمایانگر عظمت و ارزش فردی است که به او لقب شاه داده شده و در میان دیگران مثل ماه و خورشید میدرخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
معلم به تعلیم شد در شتاب
که تا هر دو گشتند فرهنگ یاب
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
چو فردا زند بر سپهر آفتاب
جهان می شود سر به سر زر ناب
رخ زرد کرد آن رخ رنگریز
که بالاش سروست و رخ آفتاب
بشستش پس از رنگ آب دو چشم
که شست آب هجران از آن هر دو خواب
بلی هر چه رنگش کند رنگ ریز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.