در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم
که نطقم زند دم ز معجزنمایی
درآید چو کلکم به رفتار، گردد
ز رنگینی جلوه، کاغذ حنایی
اگر پیر گشتم، جوان است طبعم
چو می کهنه گردد، کند خودنمایی
به این ضعف، طبعی مرا در سخن هست
تواناتر از غیرت روستایی
ز آزاده طبعی نکرده ست هرگز
قلم را کلامم عصای گدایی
ز حرف طلب بسته ام لب درین بحر
رسد چون صدف، روزی من هوایی
گروهی مرا از حسد دل خراشند
که چون روی خویشند از تیره رایی
همه بلخی و جبه شان سبزواری
همه کوفی و خرقه شان کربلایی
همه حاصل کار و بار دنائت
همه نطفه ی آب و نان گدایی
همه همچو دستار خود روی دستی
همه همچو شلوار خود پشت پایی
ز سر در زمینی چو پیکان خاکی
ز... در هوایی چو تیرهوایی
ز راه فساد آب نخوت گرفته
چو گوهر در ایشان منی کرده مایی
ازیشان چو ساغر مثل خیره چشمی
ازیشان چو می سرخ رو بی حیایی
چنان است ازین فرقه اظهار مردی
که در هند، دختر کند کدخدایی
ز بس ناگوارند، ازین فرقه گردید
جهان گنده چون معده ی امتلایی
در اثبات دعوی ست از خط کوفی
به دست همه محضر بی وفایی
چو می خوارگان شغلشان هرزه گویی
چو تریاکیان کارشان ژاژخایی
به هرجا قدم می گذارند، مردم
ازیشان گریزند همچون وبایی
متاع سخن آنچه دزدند از من
به من می فروشند از بی حیایی
جوانمرگی این مفسدان را ضرور است
کند مار، چون کهنه شد، اژدهایی
ازین قوم، دانی چه باید طلب داشت؟
جدایی، جدایی، جدایی، جدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد و اعتراض نسبت به برخی انسانها و جامعهای میپردازد که دچار مشکلات اخلاقی و اجتماعی هستند. شاعر از تناقضها و فسادهای موجود در جامعه سخن میگوید و احساس میکند که برخی از افراد تنها به ظاهر و نامهای خود توجه دارند، در حالی که باطنشان خالی است. او به جوانی و طراوت روح خود اشاره میکند و میگوید که اگرچه پیر شده، اما هنوز جوانی و خلاقیت در ذاتش وجود دارد. او همچنین به حسادت و کجرفتاری گروهی در جامعه اشاره میکند که همچون بیماری هستند و باید از آنها فاصله گرفت. در نهایت، او بر جدایی و دوری از این افراد تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در سرزمین معنای پاک، مسیحی وجود دارد که با سخنانش به معجزهای اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی همه شما در کنار هم قرار بگیرید و با هم رفتار کنید، زیبایی و رنگارنگی شما باعث میشود که جلوهای مانند کاغذ رنگی حنا ایجاد شود.
هوش مصنوعی: اگرچه من پیر شوم، اما جوانی و شادابی درونم همچنان مثل شراب کهنه، به تدریج خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که با وجود ضعفهایم، توانایی و استعدادم در سخنوری بیشتر از غیرت و شجاعت افرادی است که از روستاها میآیند.
هوش مصنوعی: نویسنده هرگز قلم خود را از روی فطرت آزادش نمینویسد و سخنانش همچون عصای یک گداست.
هوش مصنوعی: من از حرف و گفتوگو دوری نمودهام و در این دنیای پر از چالش مانند صدفی، روزی به چیزی میرسم که از آن به عنوان روزی و روزگار خوب یاد میکنم.
هوش مصنوعی: گروهی از حسد به من آسیب میزنند، چرا که نمیتوانند زیبایی خود را با من مقایسه کنند و از دیدگاه نادرستشان به من حمله میکنند.
هوش مصنوعی: همه از بلخ هستند و لباسهایشان سبز است، همه از کوفهاند و عباهایشان یادآور کربلا است.
هوش مصنوعی: تمام نتایج تلاشها و کارهای زشت و ناپسند، تنها به کمبودها و نیازهای اساسی زندگی مثل آب و نان محدود است.
هوش مصنوعی: همه به مانند عمامهای که بر سر دارند، بر روی دست خود به وجود آمدهاند و همچون شلواری که بر تن دارند، در پشت میمانند.
هوش مصنوعی: از زمین بالا میآید و مانند پیکانی خاکی به دل آسمان میزند، همچنان که تیر در آسمان پیش میرود.
هوش مصنوعی: از راه نادرست و فساد، آب تکبر در آنها جاری شده است، مانند گوهری که در میان آنها قرار دارد، تو هم به نوعی خود را در میان آنها فراموش کردهای.
هوش مصنوعی: از آنها مانند لیوانی هستند که چشمانشان جلب توجه میکند و مانند شرابی هستند که رنگش سرخ و بیپرواست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی از این گروه (فرقه) به صورت بسیار پر ادعا و فخرآمیز خود را به عنوان یک مرد معرفی میکند، در حالی که رفتار یا عملکرد او شبیه به کسی است که در هند و در یک روستا، برای یکنوع سِمَت اجتماعی (کدخدا) به یک دختر پیشنهاد ازدواج میدهد. این نشاندهنده تفاوت میان ادعای رهبری یا مردانگی و واقعیتهای زندگی است.
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلات و ناهنجاریهای زیاد، اوضاع جهان به شدت نابسامان و آشفته شده است، مانند معدهای که از حد پر شده و دیگر جایی برای چیزهای تازه ندارد.
هوش مصنوعی: در اثبات ادعای خود نیاز به شواهدی است که از خط کوفی استفاده میکند و این نشاندهنده بیوفایی و ناپایداری در روابط است.
هوش مصنوعی: مانند افرادی که به مصرف مشروب مشغولند، کارشان حرفهای بیخود و بیدلیل زدن است و همانطور که مصرفکنندگان تریاک دائم در حال لاف زدن و بزرگنمایی هستند، فعالیتشان پر از سخنان بیمحتواست.
هوش مصنوعی: هرجا که آنان قدم میگذارند، مردم از آنها فرار میکنند انگار که مبتلا به بیماری واگیرداری هستند.
هوش مصنوعی: کالا و ارزش کلامی که دیگران از من دزدیدهاند، اکنون به خودم فروخته میشود؛ این کار به خاطر بیشرمی آنهاست.
هوش مصنوعی: این مفسدان باید به سرعت از میان بروند، زیرا در غیر این صورت، وقتی که پیر شوند، به موجوداتی خطرناکتر تبدیل خواهند شد.
هوش مصنوعی: از این مردم، چه چیزی را میتوان خواست؟ فقط باید به جدایی فکر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من همی داد گفتی گوایی
که باشد مرا روزی ازتو جدایی
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم
بر آن دل دهد هر زمانی گوایی
من این روز را داشتم چشم وزین غم
[...]
نوای تو ای خوب ترک نوآیین
درآورد در کار من بینوایی
رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن
که هرگز مبادم ز عقشت رهایی
ز وصفت رسیدهست شاعر به شعری
[...]
دلا تا تو اندر هوان و هوائی
نه جفت زمینی نه جفت هوائی
بلا از تو بیند همیشه تن من
بلائی تو یا بر بلا مبتلائی
چرا مهر دستان زنی برگزیدی
[...]
نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی
مبادا تو را زین نوا بینوایی
نواهای مرغان دو سه نوع باشد
تو هر دم زنی با نوایی نوایی
گر از عشق گویا شدستی تو چون من
[...]
نماند است در چشم من روشنائی
که افتاد با پیریم آشنائی
ز پیری چرا گشت تاریک چشمم
اگر آشنائی بود روشنائی
بهار جوانی فرو ریزد از هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.