گنجور

 
سلیم تهرانی

در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم

که نطقم زند دم ز معجزنمایی

درآید چو کلکم به رفتار، گردد

ز رنگینی جلوه، کاغذ حنایی

اگر پیر گشتم، جوان است طبعم

چو می کهنه گردد، کند خودنمایی

به این ضعف، طبعی مرا در سخن هست

تواناتر از غیرت روستایی

ز آزاده طبعی نکرده ست هرگز

قلم را کلامم عصای گدایی

ز حرف طلب بسته ام لب درین بحر

رسد چون صدف، روزی من هوایی

گروهی مرا از حسد دل خراشند

که چون روی خویشند از تیره رایی

همه بلخی و جبه شان سبزواری

همه کوفی و خرقه شان کربلایی

همه حاصل کار و بار دنائت

همه نطفه ی آب و نان گدایی

همه همچو دستار خود روی دستی

همه همچو شلوار خود پشت پایی

ز سر در زمینی چو پیکان خاکی

ز... در هوایی چو تیرهوایی

ز راه فساد آب نخوت گرفته

چو گوهر در ایشان منی کرده مایی

ازیشان چو ساغر مثل خیره چشمی

ازیشان چو می سرخ رو بی حیایی

چنان است ازین فرقه اظهار مردی

که در هند، دختر کند کدخدایی

ز بس ناگوارند، ازین فرقه گردید

جهان گنده چون معده ی امتلایی

در اثبات دعوی ست از خط کوفی

به دست همه محضر بی وفایی

چو می خوارگان شغلشان هرزه گویی

چو تریاکیان کارشان ژاژخایی

به هرجا قدم می گذارند، مردم

ازیشان گریزند همچون وبایی

متاع سخن آنچه دزدند از من

به من می فروشند از بی حیایی

جوانمرگی این مفسدان را ضرور است

کند مار، چون کهنه شد، اژدهایی

ازین قوم، دانی چه باید طلب داشت؟

جدایی، جدایی، جدایی، جدایی

 
 
 
فرخی سیستانی

دل من همی داد گفتی گوایی

که باشد مرا روزی ازتو جدایی

بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم

بر آن دل دهد هر زمانی گوایی

من این روز را داشتم چشم وزین غم

[...]

منوچهری

نوای تو ای خوب ترک نوآیین

درآورد در کار من بینوایی

رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن

که هرگز مبادم ز عقشت رهایی

ز وصفت رسیده‌ست شاعر به شعری

[...]

قطران تبریزی

دلا تا تو اندر هوان و هوائی

نه جفت زمینی نه جفت هوائی

بلا از تو بیند همیشه تن من

بلائی تو یا بر بلا مبتلائی

چرا مهر دستان زنی برگزیدی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی

مبادا تو را زین نوا بینوایی

نواهای مرغان دو سه نوع باشد

تو هر دم زنی با نوایی نوایی

گر از عشق گویا شدستی تو چون من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
قوامی رازی

نماند است در چشم من روشنائی

که افتاد با پیریم آشنائی

ز پیری چرا گشت تاریک چشمم

اگر آشنائی بود روشنائی

بهار جوانی فرو ریزد از هم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه