بود در گشت باغ آشنایی
گل دست من آن دست حنایی
به هم چسبند مژگان چون پر تیر
در آن چشمی که ترسید از جدایی
پر پروانه چون بیند شکستی
ز موم شمع یابد مومیایی
اثر با ناله ی اهل هوس نیست
هوا گز می کند تیر هوایی
به راه شوق، ما را حضر دایم
ز پی آید چو عقل روستایی
ز زاهد آن که ذوق عشق جوید
کند می از در مسجد گدایی
سلیم افتد چو کارش با رخ من
شراب لعل گردد کهربایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و دلبستگی شاعر به معشوق است. شاعر در توصیف زیبایی معشوق با استفاده از تصویرسازیهای زیبا، احساسات عمیق خود را منتقل میکند. در باغ آشنایی، گلی را در دستانش میبیند که نشاندهنده زیبایی و محبت است. نگاه معشوق به جدایی ترسیده و حسرت دردناک جدایی را به نمایش میگذارد. همچنین، شاعر به تأثیر عشق بر روح و روان اشاره میکند و به عشق به عنوان نیرویی زنده و شگفتانگیز مینگرد. در نهایت، شاعر به تضاد میان عشق و عرفان پرداخته و بیان میکند که عشق میتواند از زهد و خستگی فراتر رود و لذت و شوق واقعی را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: در باغی که آشنا بودم، گلی در دستم بود که رنگ حنایی داشت.
هوش مصنوعی: مژگانها به هم میچسبند مانند پرهای تیر در چشمی که از جدایی میترسد.
هوش مصنوعی: وقتی پروانه پرش را از دست میدهد و شکستگی را در موم شمع میبیند، به حالت مومیایی در میآید.
هوش مصنوعی: تاثیرگذاری احساسات و آرزوهای افرادی که به دنبال لذت هستند، تنها با ناله و زاری آنها صورت نمیگیرد؛ بلکه به راحتی و بدون تلاش، میتوانند به خواستههای خود برسند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، ما دائماً با احتیاط و دقت پیش میرویم، همانطور که عقل یک انسان روستایی مراقب است و از خطرات جلوگیری میکند.
هوش مصنوعی: از زاهدی که به دنبال لذت عشق است، بخواه که از در مسجد و در مقام گدایی، شراب بیاورد.
هوش مصنوعی: وقتی کار سلیم به من میرسد، رنگ شراب قرمز مانند کهربا میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.