گنجور

 
سلیم تهرانی

به بزم می کشان لاابالی

تهی شد شیشه، جای باده خالی!

ترم از ابرهای خشک ایران

خوشا هند و هوای برشکالی

گل امید من تا کی به بزمش

شود پامال چون گل های قالی

ترا شب تا سحر دارد در آغوش

خوشا احوال تصویر نهالی

به اشکش تر کنم دل را بپیچم

که مکتوبم نباشد خشک و خالی

سلیم از ماه من شرمنده گردد

کند خورشید اگر صاحب کمالی

 
 
 
ناصرخسرو

چنین زرد و نوان مانند نالی

نکرده‌ستم غم دلبر غزالی

نه آنم من که خنبانید یارد

مرا هجران بدری چون هلالی

نه مالیده است زیر پا چو خوسته

[...]

قطران تبریزی

الا تا بر زمین و بر حوالی

ز دیبا گسترد نیسان نهالی

مبادا گیتی از دو شاه خالی

ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی

ز هر دو خصم پست و دوست عالی

[...]

انوری

مرا وقتی خوشست امروز و حالی

قدحها پر کنید و حجره خالی

که داند تا چه خواهد بود فردا

بزن رود و بیاور باده حالی

رهی دلسوزتر از روز هجران

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

بنانک مستعد بالنوال

و شأنک غالب فی کل حال

تو آن شاهی که اقلیم خرد را

خجسته طالع و فرخنده فالی

و امرک لو خصصت به الثریا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه