از عیش دل مرا چه رنگ است
این آینه در طلسم زنگ است
کارم چو صبا همه شتاب است
کاری که نمی کنم درنگ است
گشتم پی کام دل جهان را
جایی که نرفته ام فرنگ است
عیش دنیا و قسمت من
صحرای فراخ و کفش تنگ است
از وجد نرفت کس به معراج
صوفی! اینها خیال بنگ است
شوق تو گداخت پیکرش را
هرچند سرشت بت ز سنگ است
از عشق مشو سلیم ایمن
هر موج محیط او نهنگ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن صحن چمن، که از دم دی
گفتی: دم گرگ یا پلنگ است
اکنون ز بهار مانوی طبع
پرنقش و نگار همچو ژنگ است
بر کشتی عمر تکیه کم کن
[...]
لیکن چه کنم هوا دو رنگ است
اندیشه فراخ و سینه تنگ است
مغناطیسی که طبع سنگ است
در آهن سخت کرده چنگ است
دل بی غم گل بی آب و رنگ است
بهار گلشن آیینه زنگ است
سر بد مستیی دارم به گردون
میم در ساغر داغ پلنگ است؟
هلاک شوخ پرکاری که صلحش
[...]
آسایش عمر، بی درنگ است
بشتاب که وقت کار تنگ است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.