یک شب از بخت زبون شمعی نشد همدوش ما
برنخیزد صبح جز خمیازه از آغوش ما
در محبت تا حدیث پندگویان نشنود
مغز سر چون شیشهٔ می پنبه شد در گوش ما
نکهت گل بیخودی میآورد دیوانه را
بوی او آورد باد و برد عقل و هوش ما
خامی از کار جهان، مستان چو آتش میبرند
باده گردد پخته در میخانهها از جوش ما
لب به دشواری گشاید در سخن آشفتهدل
چشم خوابآلوده را ماند لب خاموش ما
عشق پنهان فاش خواهد گشت از آهم سلیم
سخت دودی میکند این آتش خسپوش ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان حالاتی از عشق و معشوق میپردازد. او توصیف میکند که در یک شب پرحسرت و غم، عشق او به حدی عمیق است که صبح به جز خمیازهای از خواب نمیآورد. در عشق، عقل و هوش او تحت تأثیر عطر گل و زیبایی معشوق قرار میگیرد و احساساتی چون دیوانگی و شور و شوق در او بروز مییابد. همچنین، شاعر به چالشهای عشق و ناگفتههای دل اشاره میکند و بر این باور است که عشق پنهان او سرانجام به وضوح نمایان خواهد شد و دردی که در دل دارد به نوعی به دیگران منتقل میشود.
هوش مصنوعی: یک شب، به خاطر بدشانسیام، شمعی برای روشن کردن ما در کنار ما نبود و صبح تنها چیزی که از خواب و خوابآلودهگی ما به جا میماند، خمیازه خواهد بود.
هوش مصنوعی: در عشق، وقتی که داستانهای دلسوزان را نشنویم، ذهن ما مانند شیشهای میشود که در آن پنبه گذاشته شده است و هیچ صدایی را نمیشنود.
هوش مصنوعی: عطر گلهای خوشبو انسان را به حالت غفلت میکشاند و بویی که باد میبرد، تمام عقل و درک ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ناپختگی و سادگی در دنیای زندگی باعث میشود که گاه جوشش و شور و شوقی همچون آتش وجود داشته باشد. در این شرایط، نوشیدنی (که نمادی از لذت و شادی است) در میخانهها به دست میآید و پختهتر و واقعیتر میشود. نوعی اشاره به تجربهها و نکتههای زندگی که با گذر زمان و در جمع به بلوغ و غنای بیشتری میرسند.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی احساسات درونی خود را به سختی بیان میکند و بر زبان آوردن کلمات برایش دشوار است، مانند کسی است که چشمهایش به خواب رفته و نمیتواند به درستی ببیند. این حالت نشاندهندهی سردرگمی و ناخوشی درونی اوست.
هوش مصنوعی: عشق پنهانی که در دل دارم، با آههای دلسوز من آشکار خواهد شد. این آتش، که مانند خس در حال پوشاندن است، اثراتش را نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا خرام قامت او برد از سر هوش ما
پشت بر دیوار چون محراب ماند آغوش ما
آمدی ای عشق و آتش در صلاح ما زدی
خوب کردی، پینه ای بود این ردا بر دوش ما
جوهر ما را می لعلی نمایان می کند
[...]
زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما
صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
بی سرو پا قطره ایم اما خروشی می کنیم
اینقدر هم بس که بر دریا گشود آغوش ما
توبه می فرماید اما می کشد پنهان شراب
[...]
گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما
نیست جز ما چون کمان حلقه در آغوش ما
هیچگه آواز بوی غنچه ای نشنیده ای؟
غافلی از جوش فریاد لب خاموش ما
نیست خورشید اینکه صبح و شام بینی بر افق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.